- 30
 - دوبی
 - شريف ، مهندسی کامپيوتر
 -مدیا سیتی دوبی
  


 
 
Hosted and Developed by



Stats provided by
        
 

رقابت سریال و وبلاگ

(Google Trends)


9
آذر
1386



 


2
آذر
1386



 

تبدیل تاریخ تولد شمسی به قمری

معمولا همه ما معادل تاریخ تولدمون به میلادی را می دونیم، اما شاید معادلش به قمری را ندونیم. اگر خیلی بیکار بودید در این صفحه می تونید اون را ببینید. (مال من بود 17 ماه رمضون 1399)


25
آبان
1386



 

باگهای زندگی – "شانس شانسی نيست"

بی بی سی چند روز پیش گفتگویی داشت با طراح برج آزادی تهران. او در 24 سالگی و به محض فارغ التحصیلی از دانشکده اين اثر را طراحی کرده بوده. بی بی سی می پرسه: چطور یک جوان ۲۴ ساله می تونه چنين کاری انجام بده؟ و او بعد از جوابهای مختلفی مانند کودکی و خانواده و غیره جواب می ده: "یک مقدارش را هم شما به حساب شانس بگذارید" ...

در صدر خبرهای چند روز پیش این جمله به چشم می خورد: "سايت Facebook که سه سال پیش توسط جوانی 20 ساله تاسیس شد و امروز سهم او در شرکت میلیاردها دلار ارزش داره". جوان 23 ساله میلیاردر؟ "عجب شانسی آورده" ...

خیلی از اتفاقهای دنیا به شانس مربوط می شه. من مدیر فعلی خودم را به طور شانسی در سفری به دوبی چهار سال پیش، دو ساعت مانده به پرواز برگشت به ایران ملاقات کردم. الان که چهار ساله با هم مشغول کار هستیم هنوز خاطره اون دیدار برای من نشانه مهمی از شانسی بودن اتفاقات دنیا است ...

اما باگ امروز ما دقیقا خلاف اینها را می گه: "شانس شانسی نیست" ...

مارک اندرسن نوشته مهمی داره در مورد شانس و کارآفرینی و به کتابی اشاره می کنه در مورد شانس و اقبال از James Austin. این کتاب شانس را به چهار دسته تقسیم می کنه:

- شانس نوع اول: شانس کاملا تصادفی.
- شانس نوع دوم: عنصری بیشتر از شانس اول بهش اضافه شده: "حرکت". کسی که به این شانس می رسه همیشه در حال حرکت و تلاش است. همیشه در حال تجربه و امتحان است. اکثر اوقات این حرکت حتی می تونه بی هدف باشه، اما وجود این عنصر حرکت به شانس کمک می کنه.
- شانس نوع سوم: شامل حال کسی می شه که "ذهن" آماده ای داره. ممکنه یک اتفاق شانسی برای چند نفر به طور همزمان رخ بده، اما تنها اون کسی که پیش زمینه ذهنی آماده تری برای پذیرش داره می تونه از اون موقعیت استفاده کنه.
- شانس نوع چهارم: شانسی کاملا شخصی است. به سراغ شما می آد به دلیل صفات کاملا شخصی که شما دارید. (نوع زندگی، نوع فعالیتها، و غیره)

اگه وقت داشتيد نوشته اصلی مارک اندرسن را حتما ببینید. (توصیه های خوبی داره در مورد اینکه چه جوری می شه احتمال این نوع شانسها را بیشتر کرد: کنجکاو بودن، پر انرژی و همیشه در تکاپو بودن و ...)

... دفعه بعد که به کارهای شانسی طراح 24 ساله برج و مدیر 23 ساله شرکت نگاه کردید و عنصر شانس را برجسته دیدید حتما به یاد این باگ بیفتید: "شانس شانسی نیست" ...


باگهايی از قديمها:

"پسر جان من اصلا راجع به تو فکر نمی کنم!"
باگ عدم رعايت فاصله
تلنبار
باگ "رسيدن" و "دسترسی"
باگ قاطی کردن و Bundle کردن
باگ"بايد کامل باشی ، اما نبايد کامل به نظر برسی"
باگ " اين ور - اون ور" و " قاطي كردن لايه ها" (May 17, 2004)


22
آبان
1386



 

در بحثهای جهانی شدن و گلوبالیزیشن همیشه مطرح می شه که شرکتها و کشورها روز به روز بیشتر به همدیگه شبیه می شوند.

تا به حال "لوگو" مشخصه اصلی شرکتها بوده. اما دقت که کنی می بینی کشورها هم برای رقابت با بقیه، مثلا در زمینه توریسم، مجبور به استفاده از مشخصه مهم شرکتها یعنی داشتن لوگو شده اند.

این لوگو چند کشور دنیاست:

جالبه که ایران هم در این زمینه عقب نیست و لوگو نسبتا آبرومندی داره. (کاشکی PR ایران هم به همین قشنگی بود)

(راستی همون بحثهای گلوبالیزیشن به اینجاها می رسه که "اشخاص" هم هر روز بیش از پیش شبیه شرکتها و کشورها می شوند. لوگو خودتون را آماده کرده اید؟)


17
آبان
1386



 


14
آبان
1386



 

باگهای زندگی – نمودار جو زدگی

در تحقیق چیز میزهای مربوط به تکنولوژی، نمودار خیلی معروفی هست به نام Hype Cycle که ما اسمش را می گذاریم "نمودار جو زدگی". این نمودار که تقریبا شبیه شکل این سمت چپ هست چند مرحله مهم داره:

1) اون سربالایی اول (Technology Trigger): در این مرحله تازه اون تکنولوژی در حال مطرح شدن هست و مردم کم کم چيزهایی در مورد فوایدش می شنوند. مثلا Corporate Semantic Web يا 4G
2) اون بالای قمبلی اولی (Peak of Inflated Expectations): اوج جو زدگی. همه در موردش صحبت می کنند و شرکتها هم یکی پس از دیگری ورود خودشون را به اون عرصه اعلام می کندد. مثلا Desktop Search و RSS در سال 2005
3) اون سرازيری وسط (Trough of Disillusionment): پایان جو زدگی. فقط شرکتهایی باقی می مونند که در اون زمینه استراتژیک و بلند مدت فکر می کنند. همه چی از اون تب و تاب اولیه افتاده است. مثلا: Grid Computing، Corporate Blogging
4) اون سربالایی یواش دوم (Slope of Enlightenment): شرکتها محصولات نسل دوم و سوم خودشون در اون زمینه را ارائه کرده اند و نمونه های بیشتری از اینکه اون تکنولوژی چطوری می تونه به درد بخور باشه مطرح شده. مثلا Smart Phones
5) اون قسمت آخر ماجرا (Plateau of Productivity): تکنولوژی، استانداردها و محصولات شرکتها در اون مورد تقریبا بالغ و کامل شده اند. مثلا VoIP

خوب، بحث تکنولوژی و اینا کافیه. (اگر بیشتر علاقمند بودید، این نوشته را در سایت Gartner بخونید یا یکی از نمودار های جو زدگی اونها را در اینجا ببینید)

اما اگر قرار بود زندگی نموداری داشته باشه چه شکلی بود؟

در تصور خیلی از ما، زندگی چیزی شبیه نمودار این سمت چپ است. کمی سربالایی (تلاش می کنیم، درس می خونیم، کمی کار می کنیم، حتی شايد مهاجرت می کنيم) بنگ! يک اتفاق مهمی می افته (رابطه یا ازدواج خوب، استخدام خوب، تاسیس شرکت خوب، جا افتادن در مهاجرت) و بعد اون قسمت دوم (از اون به بعد به خوبی و خوشی زندگی می کنیم!)

اما اگه دقت کنی می بینی اتفاقا نمودار زندگی بیشتر شبیه اون نمودار "جو زدگی" بالاست: کمی رشد می کنی و اگر شانس داشته باشی به اون قمبلی هم می رسی (رابطه یا ازدواج خوب، کار خوب، تاسیس شرکت خوب، جا افتادن در مهاجرت)، اما اتفاق اصلی از اون به بعد می افته: جو زدگی بعد از مدتی به پایان می رسه. اگر نمودار زندگی را خوب بلد باشی، شگفت زده نمی شی، بلکه با تلاش بیشتر اون قسمت سوم و چهارم نمودار زندگی را هم پشت سر می گذاری. اگر هم نمودار زندگی را بلد نباشی، خود زندگی با سربالایی و سرپایینی هاش (و گاهی هم قمبلی هاش) نمودارش را خوب خوب بهت یاد می ده! .........


باگهايی از قديمها:

"پسر جان من اصلا راجع به تو فکر نمی کنم!"
باگ عدم رعايت فاصله
تلنبار
باگ "رسيدن" و "دسترسی"
باگ قاطی کردن و Bundle کردن
باگ"بايد کامل باشی ، اما نبايد کامل به نظر برسی"
باگ " اين ور - اون ور" و " قاطي كردن لايه ها" (May 17, 2004)


11
آبان
1386



© 2001 - 2010