|
|
|
[ May 20,
2004 ] [ Ordibehesht 31, 1383
] |
|
|
|
|
|
|
|
|
باور كنيد قضيه تغيير ديزاين و سيستم
وبلاگ جديه ... ديزاين داره كمي طول مي كشه ... يه مدت ديگه صبر كنيد و همين
جوري تحملش كنيد ...
ايران از لحاظ تورم و درصد گراني اجناس جزو 15 كشور اول ( در حقيقت آخر ) دنياست
... مرور اسم بقيه كشورهاي هم رديف ايران جالبه: لائوس ‚ زامبيا ‚
غنا ‚ ونزوئلا ‚ هائيتي ... ( منبع : Economist )
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
[ May 19,
2004 ] [ Ordibehesht 30, 1383
] |
|
|
|
|
|
|
|
|
يك نامه:
سازمانهاي ملي جوان دوست ... جوانان ملي سازمان دوست ... سرويس دهندگان ملي
وبلاگ دوست ... سلام:
از لطف و دعوت با محبتتون تشكر مي كنم. واقعا نمي دونم كلمه وبلاگ شما را به
ياد چي مي اندازه: عده اي « توليد كننده محتواي اينترنتي »؟ گروهي
« وبلاگ دار » در گروههاي تخصصي مختلف؟ عده اي جوان آماده به برگزاري
ميزگرد و تريبون و كارگاه؟ ... كلمه وبلاگ من را به ياد هيچ كدوم از اين گروهها
و جمعها نمي اندازه. من را به ياد « شخص » مي اندازه. شخصي كه پشت
ميز كامپيوترش نشسته و از خودش مي نويسه. از جامعه مي نويسه. از دل تنگيها و
دغدغه هاش مي نويسه. از آموخته هاش مي نويسه. اگر هم بخواهد « به اهداف
بنيادينش نيل بكنه » اون اهداف هم شخصي هستند: معروفيت ‚ فرار از
معروفيت ‚ محبوبيت ‚ ياد گرفتن و ياد دادن ... دردل كردن ... قبول
كنيد اين فضاي شخصي كمي با فضاي جشنواره ها ‚ كنگره ها ‚ گردهماييها
‚ سازمانها ‚ كارگاهها ‚ تريبونها و ميزگردها تفاوت داره
... (هيچ دقت كرده ايد چرا حتي نام دامنه هاي جالبي كه براي اسم جشنواره ها
و گردهماييهاي خوبتون انتخاب مي كنيد معمولا خاليست؟ TopWeblogs.com WeblogFestival.com !
... در زمانه اي كه هر دامنه مربوط يا نامربوطي كه به ذهنتون برسه ‚ سالها
پيش توسط اشخاصي ديگه ثبت شده ‚ چرا هيچ كس در دنياي اينترنت قبلا
به فكر راه اندازي يك فستيوال وبلاگ نيفتاده؟ شايد كلمات Weblog و Festival
اونقدرها هم كه فكر مي كنيم به هم مربوط نيستند.)
بازهم از لطف و دعوتتون تشكر مي كنم.
با بهترين آرزوها براي برگزاري جشنواره خوبتون‚
- سلمان
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
[ May 17,
2004 ] [ Ordibehesht 28, 1383 ] |
|
|
|
|
|
|
|
|
زندگي دو تا Bug بزرگ داره كه بايد
اونها را شناخت: (1) باگ « اين ور - اون ور » (2) باگ « قاطي
كردن لايه ها »
Bug اول ساده است و بارها هم تجربه اش كرده ايم: تا اين طرف يك ماجرا
هستي دوست داري اون طرفش باشي و بر عكس. مجرد هستي دوست داري كسي داشته باشي
‚ كسي را داري حسرت دوران تنهايي را مي خوري. سفر هستي دوست داري برگردي
خونه ‚ خونه هستي مي خواي بري سفر ‚ خارج رفتي دلت براي ايران تنگ
شده ‚ ايران هستي دوست داري بري خارج ... اين باگ چاره خاصي نداره. فقط
همين كه بدوني چنين باگي وجود داره مفيده: براي رسيدن به اون ور ماجراها تلاشت
را مي كني اما نبايد خيال كني اتفاق خيلي عجيب و جالبي در انتظارته ...
Bug دوم كمي پيچيده تره. كمي كه توي زندگي جلو رفتي ‚ درس خوندي ‚
كار كردي ‚ دوستاني داشتي و يك رابطه خوب را تجربه كردي به يك سري چيزها
مي رسي : اعتبار ‚ تحصيلات ‚ عشق ‚ ثروت. توي كتابها هم خوندي
كه هدف نهايي زندگي چيزهايي مثل رضايت ‚ شادي ‚ كمال ‚ رفاه
و اين تيپ چيزهاست ... بيا اينها را سريع توي چند تا لايه بچينيم:
T3: رضايت ‚ شادي ‚ كمال ‚ رفاه ‚ عشق ...
T2: ثروت ‚ قدرت ‚ خوشحالي ‚ منزلت ( اعتبار ‚
تحصيلات ‚ ...) ...
T1: كار ‚ درس ‚ ورزش ‚ دوستي ‚ رابطه ‚ ...
T0: قاچاق ‚ داروي شادي آور ‚ مواد نيروزاي ورزشي ‚ (ببخشيد)
سكس پولي ‚ ...
چند جور باگ در اينجا مي تونه بوجود بياد: آدمها معمولا از T1 شروع مي كنند
به تعدادي از چيزهاي T2 مي رسند و خيلي سريع T2 را هدف زندگي شون قرار مي دهند
و از T3 غافل مي شن (با كمي كار به پول مي رسي ‚ لذت پول را مي چشي و
براي داشتن بيشتر اون تلاش مي كني. يك رابطه را شروع مي كني لذتش را مي بري
و دوست داري هميشگي يا بيشترش كني.) با موفق نشدن در اين باگ ‚ بلافاصله
باگ بعدي شروع مي شه: با دوستانت در T1 دور هم حالش را برده ايد و خوشحالي T2
را تجربه كرده اي ‚ اما براي اينكه بيشتر حال كني به سراغ T0 ميري و داروي
شادي آور را انتخاب ميكني ... در T1 با ورزش به مقامي در T2 رسيده اي ولي با
ورزش بيشتر نمي توني جايگاهت را بالاتر ببري. به سراغ لايه T0 ميري و مواد نيروزا
را انتخاب مي كني ... چاره كلي اين Bug هم شناختن دقيق اونه: فرق T3 و T2 را
خوب بدوني‚ هدف اصلي كه T3 هست را فراموش نكني ‚ به هيچ وجه سراغ
T0 نري ‚ و از همه مهمتر اينكه T1 و كارهاي روزمره را جدي بگيري ...
يادت نره همه اونهايي كه به T3 و در نتيجه به T2 رسيده اند ( معروف ‚
خوشحال ‚ پولدار و موفق شده اند ) دغدغه ذهني و هدفشون فقط و فقط انجام
دقيق كارهاي T1 بوده نه معروف شدن ‚ خوشحال شدن ‚ پولدار شدن و
موفق شدن ...
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
[ May 14, 2004
] [ Ordibehesht 25, 1383 ] |
|
|
|
|
|
|
|
|
رشد كشورهاي در حال توسعه اي مثل چين
و هند گاهي آدم را محو خودش مي كنه ... اما عظمت اقتصاد امريكا واقعا چيز عجيبيه:
اقتصاد ايالت كاليفرنياي امريكا از تك تك كشورهاي چين ‚ هند و مكزيك بزرگتره
... اگر لوس آنجلس امريكا يك كشور بود شانزدهمين اقتصاد بزرگ دنيا را داشت ...
از روسيه هم بزرگتر ... (منبع : Economist)
پياده رويهاي توچال ( شب خنك سرد ):
... درخواست رويارويي با مثلث جامعه ‚ گذشته و آينده ...
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
[ May 13, 2004
] [ Ordibehesht 24, 1383 ] |
|
|
|
|
|
|
|
|
« تنهايي » كلمه كليدي
اين روزهاي منه ... اما اصلا تنهايي يعني چي؟
در ديد فلسفي و سخت به لغت تنهايي ‚ آدمها تنها به دنيا مي آن ‚
تنها زندگي مي كنند و تنها هم مي ميرند ... يا در يك معناي كلي آدم مي تونه
زندگي شلوغ و پر از دوست و آشنايي داشته باشه اما تنها باشه ‚ يا ظاهرا
تنها باشه اما در عمل اصلا احساس تنهايي نكنه ... اما در اينجا من از تنهايي
منظورم معاني روزمره تر و ملموس تر اونه ( و متضاد اون را هم داشتن شريك و Partner
مي نامم و نه شلوغ پلوغي Social و جمعي ) ...
متضادترين مفهوم نسبت به اين مفهوم تنهايي كه من ازش صحبت مي كنم Life
Partner داشتنه ... اين مفهوم را اصلا نمي تونم درك كنم و به نظرم زندگي
در كلمه « شريك زندگي » بيشتر يك قيد زمانه تا قيد حالت : «
شريك در طول زندگي » نه « شريك در تك تك فعاليتهاي زندگي »
... اما اصولا زندگي را مي شه مجموعه اي از فعاليتهاي جداگانه ( مثل كار و درس
و بيزنس و لذت و عشق و طبيعت و اينها ) ديد ... با اين ديد اصلا تنهايي و تنها
بودن معني نداره ... در تك تك اين فعاليتها مي شه شريكي داشت و يا تنها بود:
تنها فيلم ديد ‚ با جمع سينما رفت ‚ به جمع عشق ورزيد ‚ با
دوست درس خوند ‚ تنها ورزش كرد و غيره ...
(... فقط يه سوال ... مساله را حل كردم يا صورت مساله را پاك كردم؟ ...)
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
[ May 11, 2004
] [ Ordibehesht 22, 1383 ] |
|
|
|
|
|
|
|
|
خواهش مي كنم براي كمك مالي به دوستان
خوب وبلاگ نويسمون روي تبليغاتي كه از Google در سايتشون مي گذارند كليك «
نكنيد »
چرا؟ مگه چند سنت پول توي جيب دوستان خوبمون رفتن چه اشكالي داره؟ ... اگر
بخواهيم دو تا از مهمترين كلمات كليدي كه جهان امروز بر اونها مبتني هست را
انتخاب كنيم اون دو كلمه « System » و « Trust » خواهند
بود. بيايد اين سيستم تبليغ را به صورت يك « سيستم » ببينيم : پول
در اين سيستم خود به خود ايجاد نمي شه ... آگهي دهنده بدبختي وجود داره و هر
كليكي كه روي تبليغ او انجام بشه و به فروش يا سود مستقيم يا غير مستقيم تبديل
نشه اعتماد او را از اون سيستم تبليغي از بين مي بره. نتيجه: بي اعتمادي به
اين سيستم تبليغ ‚ فروپاشي و جمع شدن اون سيستم ‚ و ضرر كردن آگهي
دهنده و گذارنده و بيننده ... به همين ترتيب بحث اعتماد و Trust را هم مي شه
وارد كرد. كل سيستم دنياي مدرن بر اساس اعتماد شكل گرفته ( تا جايي كه متفكراني
مثل فوكوياما اون را گوهر تمدن غرب مي دونند) : من به كارت اعتباري تو كار ندارم
تو هم به كارت اعتباري من ‚ من به حريم خصوصي تو احترام مي گذارم تو هم
به حريم خصوصي من ‚ من با كليك نكردن روي آگهي تو از تو نمي دزدم و تو
هم با كليك نكردن روي آگهي من از من ... چون سنگ روي سنگ بند نمي شه ... (و
خوشبختانه ما كه تجربه زندگي در مملكتي بدون System و Trust را داريم مي دونيم
سنگ روي سنگ بند نشدن يعني چي) ...
خواهش مي كنم از خواننده هاتون نخواهيد روي آگهي هاي سايتتون الكي كليك كنند.
پياده رويهاي توچال ( رعد و برق ) :
... يك سالي تجربه « تنها شدن » را داشتم ... شايد لازمه مدتي هم
« تنها بودن » را تجربه كنم ...
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|