(۱) امروز بیستمین سالگرد شروع چیزی به نام وبلاگ فارسی است! قبلتر از اون سایتهای فارسی بود. قبلتر از اون بیبیاس بود. قبلتر از اون صفحات شخصی بود. همه هم خفن و باحال. ولی «وبلاگ فارسی» تاریخ شروعش ۱۶ شهریور ۸۰ است
(۲) حسین درخشان عزیز و نیما افشارنادری عزیز دو دوستی بودند که دو سه هفته بعد از اولین نوشته من، وبلاگشون را معرفی کردند. البته شاید همه از وجود اونیکی بیخبر بودیم. این ایمیلی است که به اونها نوشتم و میخ تاریخ اولین وبلاگ فارسی کوبیده شد
(۳) من در یک صفحه HTML دستی مینوشتم. ولی حسین درخشان با نوشتن در بلاگاسپات و فارسی کردن و نوشتن راهنما در تاریخ وبلاگ فارسی نقش برجستهای داره. نیما افشارنادری هم با مجله اینترنتی پندار نقش مهمی در دنیای وب فارسی داشت. دم هر دو شما گرم!
(۴) وبلاگ دیگه به تاریخ پیوسته. اگر به یک دبستانی امروز بگی ما در سالهای اول شروع وبلاگ نویسی بودیم، مثل اینه که ما دبستانی بودیم و کسی اون موقع میگفت من در زمان رفتن آدم به ماه یا زمان شروع به کار ۷۴۷ یا زمان ترور مارتین لوتر کینگ بیست ساله بودم!
(۵) یادمه دوستی بود از بهترین وبلاگنویسها. همه پاراگرافهای نوشتههای وبلاگش شماره داشت. الان که به خاطر «رشته توییت» مجبوریم پاراگرافها را شمارهدار کنیم یاد ایشون افتادم. کسی یادشه اسم ایشون را؟
(۶) شاید در زمانهای که «صوت» به صورت کلابهاوس یا پادکست پیشتازی میکنه صحبت از اینکه «نوشته» اثر خیلی مهمتری داره، خندهدار به نظر برسه. ولی قبول کنید بعد از وبلاگ فارسی دیگه اون کامیونیتی و نزدیکی و عمق در هیچ مدیومی ایجاد نشد
(۷) هنوز در جلسات با کسانی که ناآشنا هستیم، وقتی اسم وبلاگ میاد از اینکه نویسنده و خواننده اولیه اونها بودیم ذوق خاصی داریم. نمیدونم فعالان روزهای اول مثلا اینستاگرام و پادکست یا حتی کریپتو و لینوکس و اپن سورس هم چنین ذوق و کامیونیتی و خاطرهای دارند یا نه
(۸) توییتر چون بر مبنای نوشته هست شاید نزدیکترین حس را به اون دنیای وبلاگ داشته باشه. ولی فکر میکنم هنوز «نوشته وبلاگی» (اونی که شخصی باشه و مقدمه و نتیجه داشته باشه) بهترین راه رساندن یک مفهوم هست. نزدیکترین بهش فعلا رشته توییت یا @virgool است. (یا زیر عکسهای اینستاگرام 🤦🏻♂️)
(۹) به امید ۱۲۰ سالگیش ... ببخشید ... «گذران» تا ۱۲۰ سالگیش!