يک باگ ديگه دنيا: "بايد کامل باشی ، اما نبايد کامل به نظر برسی".
دوستی (فرض کنيد CEO يک شرکت) داستان يک روز دوچرخه سواری با يکی از دخترک دوستانش را تعريف می کرد: "به محض اينکه با هم مسابقه گذاشتيم و من برنده شدم گفت: خداحافظ! و ديگه پيداش نشد" ... چرا؟ ... رفيق ما برای اون دخترک زيادی کامل شده بوده ...عيب و نقصی نداشته ... هيجانی نداشته ... کسل کننده شده بوده ...
دور و برت را نگاه کن: موفق ترينها کسانی هستند که کامل هستند ، اما جوری رفتار می کنند که در چشم ديگران ، موفق ديده نشوند ... گوگل را ببين: اون برچسب Beta که هميشه در محصولاتش داره بيش از اينکه به مفهوم ناقص بودن اونها باشه (که می بينيم از بسياری از محصولات ديگران بهتره)، داره يک مفهوم مهم را منتقل می کنه: باور کنيد ما کامل نيستيم ... سريالهای مديری را ببين: درس روز اول بازيگری اينه: به دوربين نگاه نکن! اما مديری و بازيگرانش مرتب به دوربين نگاه می کنند و به ما يادآوری می کنند: ما کامل نيستيم ... وبلاگهای دور و برت را ببين: با وبلاگهايی که سعی می کنند زيادی اتو کشيده و کامل باشند حال نمی کنيم. کمی صحبت از روزمرگيها اين پيام را به خواننده می رسونه: من در زمينه X ادعا دارم اما من کامل نيستم ... دنيای عکاسی (عکس سياه و سفيد در برابر عکس رنگی) ... دنيای مد (يقه های باز مدهای Smart-Casual و جين های پاره مدهای Casual) ... به هر دنيايی که سرک بکشی آدمهای موفقش فرياد می زنند: ما کامل نيستيم ...
کامل به نظر رسيدن مشکلات زيادی داره: کامل "غير طبيعی" است ... کامل "توقع" مياره ... کامل "کسل کننده" است ... اگه می خواهی در زندگی موفق باشی سعی کن کامل باشی اما کامل به نظر نرسی ... بالا و پايين داشته باشی ...
... روزی چند بار به دوستت ، رئيست ، خواننده ات ، بيننده ات و شنونده ات بگو: من کامل نيستم ...