- 30
 - دوبی
 - شريف ، مهندسی کامپيوتر
 -مدیا سیتی دوبی
  


 
 
Hosted and Developed by



Stats provided by
        
 

  • ... اين instant.search.yahoo.com جستجوی به درد نخور ولی AJAX-based و بامزه ايه ... (مثلا توش وارد کن Time in Tehran يا Tehran Weather) .... طفلی البته ماشين حساب خوبی هم هست ...


  • 6
    مهر
    1384



     

  • " ... اين Centrum ديگه داره بازی در مياره ... روزهای اول خيلی اثر خوبی داشت ... ولی الان همش بيخوابی و اينها ... "


  • 5
    مهر
    1384



     

    خانمها ، آقايان! اجازه بدهيد يکی از تاثيرگزارترين و مهمترين حاميان و پشتيبانان روند جهانی شدن و Globalization را به شما معرفی کنيم: مسوولان عزيز جمهوری اسلامی محترم ...

    راستش داشتم اين ماجرای دريافت 400 تومان از هر تراكنش براي استفاده از ATMها را در ايسنا دنبال می کردم که به اين جمله عضو هيات مديره بانك تجارت رسيدم: ... "در تمام دنيا اين كارمزد از مشتريان دريافت مي‌شود" ... خواهش می کنم فقط برای يک لحظه بعضی از نتايج جستجو بر روی عبارت "در تمام دنيا" را در سايت ايسنا ببينيد:

  • برنده‌ي مناقصه‌ي پايگاه مركزي فيلترينگ در ايران: ... پالايش اينترنت در تمام دنيا وجود دارد و اين عمل نسبت به آداب و رسوم جوامع متفاوت است
  • دبير كميته‌ي مبارزه با جرايم رايانه‌اي: ... مسؤوليت‌هاي هاستنيگ‌ها در تمام دنيا يك قاعده است...
  • رييس كميسيون فرهنگي مجلس در اشاره به بخشنامه‌ي اخير فدراسيون فوتبال درباره‌ي ظاهر ورزشكاران... ما نيز قيوداتي فرهنگي داريم كه بايد آن را حفظ كنيم و در تمام دنيا اين گونه است چرا كه اين مساله مربوط به نظم است
  • بشارتي: ... اختيارات رهبر تماما بر مبناي قانون اساسي است، در تمام دنيا رهبران اختيارات ويژه‌اي دارند.
  • رييس اورژانس كشور درباره‌ انتقال حادثه‌ديدگان توسط افراد غير متخصص با وسايل نقليه نامناسب به مراكز درماني ... : در تمام دنيا، اين آمار نه تنها وجود دارد، بلكه در مجموع بالاست
  • مديرعامل شركت پست: ... در تمام دنيا مرسولات گمركي مورد بازبيني قرار مي‌گيرند و بازبيني مرسولات با توجه به قوانين كشور‌ها متفاوت است
  • سرپرست معاون اجتماعي ناجا: ... در تمام دنيا نيمي از اعتبارات پليس به حوزه آموزش همگاني اختصاص مي‌‏يابد
  • يک وكيل دادگستري: ...ارتكاب به جرم جاسوسي از جانب نظاميان همان‌طور كه در تمام دنيا مرسوم است مجازات به مراتب شديدتري دارد تا در مورد غيرنظاميان
  • دكتر معتمدي: …طبق روالي كه در تمام دنيا اعمال مي‌شود، شنود به طور رسمي از طريق شبكه‌ي مخابراتي انجام مي‌شود
  • رييس‌ كل بيمه مركزي: ... در تمام دنيا بيمه اتكايي اصول حسابداري خود را از منابع مالي و سرمايه‌گذاري‌هايش دريافت مي‌كند
  • عضو هيات علمي دانشگاه قم: … هر شهروندي بايد در چارچوب خط قرمزهاي نظام حركت كند، اين جاي هيچ بحث و گفت‌وگو ندارد، در تمام دنيا هم همين است.
  • دبير شوراي عالي اطلاع رساني: ... در تمام دنيا، يك حوزه به عنوان حوزه حاكميت باقي مانده و آن مديريت بهره‌برداري از فركانس در هر كشوري است كه در تمام دنيا تحت عنوان رگولاتوري وجود دارد
  • رييس اتاق بازرگاني ايران: ... اين لايحه يكي از عادلانه‌ترين روش‌هاي دريافت ماليات است و يكي از روش‌هايي است كه در تمام دنيا به غير از دو سه كشور براي وصول ماليات از آن استفاده مي‌شود
  • عضو فراكسيون اكثريت مجلس: ... البته استيضاح راهكار خوبي است كه در قانون اساسي ما نيز پيش‌بيني شده و در تمام دنيا مرسوم است كه با انجام آن ايرادات و مشكلات يك وزارتخانه به وزير آن گفته مي‌شود

    ...

    اين فقط بعضی از نتايج يک جستجو ، فقط بر روی يک عبارت و فقط در سايت يکی از خبرگزاری های ايرانی است ...

    بله .. درسته ... خيلی از اين جمله ها فقط برای توجيه يک سری اقدامهای خاص گفته می شه (از اورژانس و کارمزد ATM و موی سر فوتباليستها گرفته تا استيضاح و خطوط قرمزهای نظام) ، اما شک نکنيد که تاثير بسيار مثبت اين جمله که "کاری که در تمام دنيا انجام می شه کار خوبيه" ، در دراز مدت يک تاثير شاهکار و رويايی است ...

    ( ... فقط اگه اين دوستانمون بدونند "در تمام دنيا" ديگه چه خبرهايی هست .... ... .... ;-)


  • 1
    مهر
    1384



     

    بزرگترين فرش دنيا به اندازه 5700 متر مربع ، 2.5 ميليارد گره و وزن 45 تن قراره برای سال 2007 آماده بشه ... 1000 فرشباف ماهر به مدت دو سال بر روی اين فرش کار خواهند کرد ...

    راستی اگه می خواهيد خوشحال بشيد ، اين فرش برای بافت به "ايران" سفارش داده شده ...

    و راستی اگه می خواهيد خوشحال تر يا ناراحت تر بشيد ، اين فرش را "امارات" به ايران سفارش داده ... (منبع)


    27
    شهریور
    1384



     

    Steve Forbes ، سردبير Forbes در دوبی ...


    23
    شهریور
    1384



     

    "... انگار ورزش و دريا و استراحت و اينها جواب نمی ده ... شروع کردم Centrum خوردن ... "


    21
    شهریور
    1384



     

  • "... دو روزی سر درد داشتم ... کلا اينجوری که شلوغ پلوغ می شه هم حس نوشتن نيست ..."


  • 19
    شهریور
    1384



     

    راديو وزين تورنتو، مجيد زهری عزيز
    روزنامه وزين آسيا ، داريوش و نادر عزيز
    مجله وزين دنيای کامپيوتر و ارتباطات ، محمود اروج زاده عزيز
    سايت وزين Harvard Global Voices ، فريد عزيز
    وبلاگ وزين من و بيلی ، اسد عزيز

    از لطف و پيشنهاد بزرگوارانه شما برای گفتگو در مورد دنيای وبلاگها به بهانه سالگرد اين وبلاگ صميمانه ممنونم. مطمئن بودم گفتگو و صحبت با خوانندگان و شنوندگان راديوها ، روزنامه ها ، مجله ها ، سايتها و وبلاگهای شما دوستان ، در يک فضای طبيعی و عادی ، موقعيت بسيار خوبی برای من بود تا در يک فضای دو طرفه از شما و شنوندگان و خوانندگان خوبتان چيزهای بيشتری ياد بگيرم. اما متاسفانه در فضای فعلی ، کلمه "گفتگو" با کلماتی مانند "دو دستگی" ، "اتهام" ، " بد فهمي" ، "سو برداشت" و کلماتی مثل اينها شباهت بيشتری پيدا کرده است ... (دو دستگيهای تحريمی –مشارکتی و داخل ايران- خارج ايران... اتهامات عجيبی که شما و طرف گفتگوی شما به خاطر يک گفتگو دريافت می کنه .... بد فهمي و سو برداشت هايی در هر گفتگويی وجود داره) ... نگران هستم که يک واقعه و گفتگو ، هرچند واقعه و گفتگويی به مناسبت و به قشنگی يک جشن ، دودستگی جديدی در دنيای وبلاگهای ما به وجود بياره ...

    نظر من (و سکوت من) در مورد حرکتهای جمعی دنيای وبلاگها در تمام اين چهار سال در وبلاگم (با سکوت) منعکس شده ... اما متاسفم که حرکت جمعی دوستان اين بار با کنايه های مختلفی به حسين درخشان عزيز همراه بود ... من همان طور که سه سال پيش در آن تنها گفتگوی اين سالها مطرح کردم ، به تلاش و به شخصيت درخشان عزيز احترام می گذارم ... باور کنيد به تصديق همه کسانی که با درخشان از نزديک برخورد داشته اند ، همه شخصيت او فعاليتهای آنلاين او نيست ، همه فعاليتهای آنلاين او نوشته های او نيست ، همه نوشته های او وبلاگ او نيست ، و همه نوشته های وبلاگ او نوشته های جنجال برانگيز او نيست ... من برای دوستی فعلي ام با حسين درخشان عزيز ، و لطفی که هميشه به من داشته ، ارزش زيادی قائل هستم و نگران هستم که هر گفتگو و صحبتی ، اين دوستی را کمرنگ کنه ...

    دوستان عزيز ... اعتراف می کنم همان طور که بعد از 4 سال وبلاگ نويسی هنوز از تک تک لينکهايی که به وبلاگم داده می شه لذت می برم ، می توانستم از ديدن و شنيدن گفتگوی خودم در راديوها ، روزنامه ها ، مجله ها ، سايتها و وبلاگهای شما مثل همه طرفهای گفتگوی شما لذت ببرم ... اما اگر اجازه بدهيد اين سکوت چند ساله مدتی ديگر ادامه داشته باشه ... دنيای کوچک و چهارساله وبلاگهای ما به آرامش و دوستی بيشتر از گفتگو و تنش احتياج داره ...

    خواننده و شنونده راديو، روزنامه ، مجله ، سايت و وبلاگ وزين شما،
    - سلمان


    15
    شهریور
    1384



     


    14
    شهریور
    1384



     

  • صورت مساله "دغدغه" است ... چرا دغدغه ما احمدی نژاد و مشارکت و سد تخريب کننده پاسارگاده؟ ... اصولا بهتره چه چيزهايی دغدغه آدم باشه؟ در مورد چه چيزهايی بايد فکر کنيم، وقت بگذاريم ، راجع بهش بحث کنيم ، گوش بديم ، بخونيم ، بنويسيم؟ ... معمولا دغدغه در شروع از طرف محيط به آدم منتقل می شه ... مثلا "سياست روز ايران" دغدغه خيلی از ما شد چون در خانواده ای سياسی بزرگ شديم يا دوستانی سياسی داشتيم يا اصولا اجتماعی که در اون زندگی می کرديم همه چی اش سياسی بود ... اما هر چی جلوتر می آی (کتاب می خونی ، آدمهای جديد می بينی ، کشورها و محيط های جديد می بينی) اونوقت موضوعات جديدی را می بينی که هيچ وقت دغدغه ات نبوده اند ... برای کسی که دنيا را راحت بگيره راه حل ساده است: چيزهای جديد را ببين ، با هر کدوم که حال می کردی حال کن ، لذتش را ببر ، دغدغه اش کن ،... اما کسی که به زندگی جدی تر نگاه بکنه و نگران هر قدمی که بر می داره باشه، عوض شدن دغدغه ها به اين راحتی نيست ...

    من الان مدتی است به طور کاملا جدی در بين سه گروه دغدغه گير کرده ام: "دغدغه مسائل ايران يا خارج ايران؟" ، "دغدغه های معطوف به زندگی يا فرای زندگی؟" و "دغدغه های خواص يا عامه؟" ... منظور از گروه بندی دغدغه ها به مسائل ايران يا خارج ايران تقريبا مشخصه ... اين مساله به خصوص بعد از مهاجرت يا يک انتخابات اينجوری خيلی جدی می شه: اصلا چرا بايد ما اينجوری مسائل ايران را تعقيب کنيم؟ چرا بايد اتفاقاتی که در يک محدوده جغرافيايی که مثلا 100 سال است که مشخصا ايران ناميده می شه انقدر برامون مهم باشه و مثلا اتفاقی که در بحرين يا افغانستان که تا چند دهه پيش جزئی از همين "ايران" بودند برامون اهميتی نداشته باشه؟ چرا نحوه برخوردمون مثلا در مورد کورش پاسارگاد و بودای باميان که هر دو شون قرنها در "ايران" بوده اند فرق داره؟ ... بله ... درسته ... ملی گرايی و اين ماجراها در همه جا و برای همه مليتها بحث مهميه اما به هر حال صورت مساله نوع "دغدغه" هنوز پا پرجاست .... (وقتی کيارستميها و مخملبافهايی را می بينی که بعد از سالها ، دغدغه های محلی شون جهانی تر می شه ، با خودت فکر می کنی آيا تو هم بايد سالها دغدغه های محلی ات را همراه داشته باشی و بعد به دغدغه های فرامحلی فکر کنی يا می تونی و بايد مستقيم به اون هدف يعنی دغدغه هايی فراتر از جايی که Just Happened to Born بودی برسی)

    می رسيم به گروه بندی دوم دغدغه ها: "معطوف به زندگی يا فرای زندگی" ... ببين ... دغدغه می تونه معطوف به مسائل زندگی باشه و چيزهايی که زندگی به معنای ساده و عامه کلمه را آسانتر و جالبتر می کنه: خوب خوردن ، خوب ديدن ، خوب شنيدن ، سفر کردن ، معاشرت و اينها ... يا می تونه معطوف به "فرای زندگی" باشه ... مثلا بيا فلسفه ، فرهنگ ، دين و اين تيپ چيزها را در اون دسته جا بديم. در فرهنگی که توش بزرگ شديم ، معمولا به دغدغه های نوع دوم توصيه و از نوع اول باز داشته شده ايم. نکته جالب اينه که با وجود اين طرز ديد ، اتفاقا درصد خيلی زيادی از افراد جامعه مون بعد از مدتها داشتن دغدغه "فرا زندگی" ، به دلايل مختلفی ناگهان "زندگی" به همون معنای ساده کلمه براشون جدی شده ... در حاليکه چه از لحاظ تاريخی در فرهنگ خودمون (مثلا زندگی مولانا) و چه در فرهنگهای ديگه می بينی درصد بسيار زيادی از کسانی که به سطوح عالی اون چيزهايی که اسمش را گذاشتيم "فرای زندگی" رسيده اند ، مسيرشون عبور از "زندگی" و دغدغه های کاملا عادی اش بوده ، نه Bypass کردن کل ماجرهای زندگی ... اما واقعا دغدغه هامون بايد چه جوری ، چه موقع و به چه نسبتی معطوف به "زندگی" يا " فرای زندگی" باشه؟

    گروه بندی سوم دغدغه ها "دغدغه های عوام يا خواص" است ... روشنفکران و اکثر اهل فکر ما به طور سنتی هميشه با چيزهايی که عوام به دنبالش بوده اند (فيلم روز، سريال روز، کتاب روز و غيره) مشکل دارند و هميشه (حتی شايد برای ژست) سعی می کنند خودشون را از تيپ چيزهايی که اکثريت مردم از اونها لذت می برند جدا کنند ... فعلا وارد اين بحث نمی شيم که واقعا ملاک پذيرش عامه ملاک خوبی برای خوب بودن يا بد بودن يک سری چيزهاست يا نه و مثلا اگه خيام و مولوی در فرهنگ "عامه" وارد نمی شدند و توسط "عوام" قرنها دهان به دهان منتقل نمی شدند آيا هنوز خيام و مولوی ای وجود داشت يا نه ... اما واقعا در دنيای امروز که هم می تونی روی iPod ات عجيترين موزيکها را که فقط خودت ازشون لذت می بری داشته باشی و يا اينکه از طريق تلويزيونت در جريان جديدترين موزيکها باشی (که توسط "عامه" مردم شنيده و دوست داشته می شه) کدوم را ترجيح می دی؟ ...

    ... خودم جوابهای کم و بيش مبهمی به اين صورت مساله "دغدغه ها" دارم ، اما فعلا فقط می تونم بگم خود انتخاب نوع دغدغه ها ، دغدغه اصلی اين روزهای منه ... ...


  • 11
    شهریور
    1384



     

  • Google نوشته قشنگی داره به نام Google Philosophy ... در 10 نکته می گه که چه چيزهايی اصول اصلی شرکتشه و براش مهمه ... در اون به طور کاملا واضحی نوشته شده بود: "کار گوگل Horoscope و Chat و اين چيزها نيست" ... با راه افتادن سرويس جديد Google Talk و ارائه سرويس چت ، بعضی ها با انتقاد به سراغ Google و اون ده اصل رفتند و گفتند ببينيد Google چه قدر راحت اصول خودش را زير پا می گذاره ... پاسخ Google که به عنوان تبصره در زير اون ده اصل آورده ، يک پاسخ رويايی ، نه فقط در محدوده بيزنس ، بلکه در مجموع يک نحوه ديد جالب به زندگی و متغير بودن و ديناميک بودن زندگی است (منبع)


    When we first wrote these "10 things" four years ago, we included the phrase "Google does not do horoscopes, financial advice or chat." Over time we've expanded our view of the range of services we can offer –- web search, for instance, isn't the only way for people to access or use information -– and products that then seemed unlikely are now key aspects of our portfolio. This doesn't mean we've changed our core mission; just that the farther we travel toward achieving it, the more those blurry objects on the horizon come into sharper focus (to be replaced, of course, by more blurry objects).


  • 10
    شهریور
    1384



    © 2001 - 2010