اين تئوري هر چند به زيبايي پيشرفتهاي قديم و حتي جديد كشورها را توضيح مي ده اما به نظر من نمي تونه پيشرفتهاي اخير بعضي نقاط دنيا را توضيح بده ( چند تا مثال نقضش عقب افتادگي بيش از حد بسياري از شهرهاي امريكا نسبت به شهرهاي ديگه اش ‚ پيشرفت عجيب كشورهاي اسكانديناوي و حتي پيشرفت غير متعادل بعضي شهرهاي هند نسبت به بعضي ديگه ) .. به نظر مي رسه اين بار به جاي « گردش منطقه اي » ‚ چيزي شبيه تجربه دولت-شهرهاي يونان قديم در دنيا داره تكرار مي شه: ناگهان Silicon Valley به تنهايي به اندازه چندين كشور دنيا مهم مي شه ... چند شهر اسكانديناوي در سرد ترين و دورافتاده ترين جاي اروپا به لطف Bandwidth و ارتباطات رشد مي كنند ... بنگلور هند به لطف پهناي باند بالا و زبان انگليسي مردمش در وسط 1 ميليارد نفر فقير سر بلند مي كنه ... شانگهاي چين كمونيست از بسياري شهرهاي امريكا مدرن تر مي شه ... حتي دوبي فسقلي در بحراني ترين منطقه كره زمين مي تونه ميلياردها دلار سرمايه جذب كنه ... ( تجربه 42 تا از اين Hub ها يا City-State هاي جديد دنيا را در اين مقاله قديمي Wired بخونيد )
چرخش منطقه اي تاريخ كه انگار داره كم كم به ما مي رسه ... City-State اي هم نگاه كنيم شايد كيش مي تونست با كمك گرفتن از نفت كشور مادر و كمي سياست مناسب يك Hub بين المللي مثل هنگ كنگ و سنگاپور بشه ... « د آخه چرا ما ايرونيا پيشرفت نمي كنيم؟ » ...