- 30
 - دوبی
 - شريف ، مهندسی کامپيوتر
 -مدیا سیتی دوبی
  


 
 
Hosted and Developed by



Stats provided by
        
 

رفته بودم يک سفر يک هفته ای با بچه ها ... (يا به عبارتی بچه ها اومده بودند يک سفر يک هفته ای پيش من) ...

Mall of the Emirates (به قول پيام مال الفلان!) و Café Céramique طبقه بالاش که ديگه داره پاتوق می شه ... خورشت قرمه سبزی خفن ناهار ... پياده روی در Marina ... همبرگرهای Johnny Rockets ... آجيلهای Long’s Bar ... استخر خونه با نوشابه اندازش! ... قدم زدن اون شب در Madinat Jumeirah ... شام در Toscana همونجا ... اسباب بازی که اون شب خريديم ... Gala Dinner کذايی اونشب! ....املت چهار صبح اون شب کذايی ... و Zinc و Savage Garden و يک مقدار زياد امور کذايی ديگه ...

تموم شد. اما واقعا اين جور تموم شدن اين جور روزها خيلی سخته. فرض کن با دوستانت به يک سفر رفته باشی، اما يک روز در سفر از خواب بيدار بشی و ببينی همه از پيشت رفته اند. تنهايی بعدش واقعا زجرآوره ...

موندم با يک مشت خاطره خوب، پلوپز تميز، کتابخونه تميز، خونه ای که بوی ديگه ای می ده، ادوکلن و ليوان جديد ... و فکرهای جديد: به تنهايی ... به دوری ... به اينکه چرا تنها هستم و نکنه ارزشش را نداشته باشه ... به اينکه چرا به جای اونجا در اينجا هستم و نکنه ارزشش را نداشته باشه ...

اما بعد دوباره برمیگردم به نتيجه ای که اين روزها زياد بهش می رسم: هر تصميمی هزينه ای داره. "تنهايی" و "دوری" هزينه هايی هستند برای رسيدن به هدف. چنين تيپ روزهايی فقط يادآوری می کنند که چه قدر اون هزينه ها بالا هستند. و برای تعادلش چاره ای جز متمرکز شدن به اون هدف نيست.


تنهايی و دوری هزينه های بالايی هستند. فقط بايد موفق شد. خيلی خيلی موفق. اگر نه اصلا ارزشش را نداره ...

... خيلی خيلی موفق ...


10
خرداد
1385



 


7
خرداد
1385



 

  • ... مه مون ...


  • 6
    خرداد
    1385



     

    اميد کردستانی، مدير ايرانی گوگل، در بين تمام مديران Silicon Valley بيشترين حقوق و دستمزد را در سال گذشته داشته: 289 ميليون دلار! ... از چهار نفر اول ليست، دو نفر ايرانی هستند و دو نفر ديگه CEO ياهو و CEO اوراکل!... فهرست 100 مدير پردرآمد Silicon Valley



    There are four central places in the U.S.: New York for finance, Los Angeles for media, Silicon Valley for technology and Washington, D.C. for politics. (source)


    2
    خرداد
    1385



     



    "Last week I was in Dubai … I was surprised at the incredible progress and Western influence that is currently evident in this region. I'm also forced to compare the advancements there to the lack of progress in the United States. It makes me wonder whether the U.S. will become the new Third World one day if we don't do something dramatic to improve our own competitiveness."
    -- Rob Enderle, TechNewsWorld


    2
    خرداد
    1385



     

    وسط اين گرمای چهل درجه، جناب رونالدو و بعضی هم تيمی ها از جمله کاکا برای استراحت قبل از جام جهانی در دوبی هستند. هفته ديگه هم دوست گرامی سرکار خانم Naomi Campbell، دربست 18 طبقه برج العرب را برای مهمانان جشن تولد ايشون (از جمله ويکتوريا و ديويد بکهام) رزرو کرده ...


    27
    اردیبهشت
    1385



     

    عينکم را عوض کرده ام ... باهاش مشکل دارم ... يک چشمم انگار زودتر از اون يکی چيزها را می بينه! ...


    23
    اردیبهشت
    1385



     

    داستان "دغدغه ها" تموم شد. فعلا درگير "خروجی ها" هستم. خيلی خيلی درگير ...

    ... اصلا چرا ما داريم اينجا اين چيزها را می نويسيم؟! ...


    22
    اردیبهشت
    1385



     

    بنیامین عزيز. دعای خير اهل فکر توشه راهت

    بنیامين، خواننده پاپ با آلبوم چند ميليون نسخه ای، به مانند برره، موضوع روز ايران ماست. اگر "ابتذال" برره با توجيهات جامعه شناسی و فرهنگ ايرانی قابل پوشاندن بود، ابتذال بنيامين قابل توجيه نيست. قابل دفاع نيست. نه چيزی ازش ياد می گيريم، نه فرهنگمون زياد می شه. فقط لذت است و ابتذال. اما آيا واقعا قابل دفاع و حتی تحسين نيست؟

    از حرفهای تکراری علل پيدايش اين پديده عبور می کنيم. دلايل اجتماعی (محبوبيت کسی که بر خلاف نمونه های رقيبش، درون مردم بوده) ... علل تاريخی (رکود لذت و ابتذال به ضرورت دوران انقلاب و جنگ) ... و حرفهای تکراری (وای. ما با همه پديده هايی که با اقبال عمومى مواجه مى شوند مشکل داريم. وای. خوب مردم به شادی احتياج دارند. وای. دوست نداريد گوش نديد) ... همه اين دلايل را شنيده ايم و باز هم خواهيم شنيد. اما واقعا اين لذت و ابتذال می تونه به دلايل قانع کننده تری توجيه و تحسين بشه؟

    واقعيت اينه که با هر تعريفی که از ابتذال داشته باشی (بيهودگی، لذت، پوچی، الکی خوشی، بی هدفی) به هر جامعه ای که در کره زمين نگاه کنی، می بينی آدمهای اون جامعه گاهی در چهارچوبهای مشخص، کارهای مبتذل از خودشون بروز می دهند. اصلا چهارچوب می سازند که در اون چهارچوب زمانی و مکانی، مدتی مبتذل باشند و لذت ببرند... شبهای تعطيل را ديده ای؟ همه از کارمند و رئيس و بقال و روشنفکر مبتذل می شوند ... جشنهای سال نو را ديده ای؟ همه برای چند ساعت مبتذل اند... Bachelor Party و Halloween و هزار پارتی و مراسم ديگه را ديده ای؟ چهارچوبی است برای مدتی لذت و ابتذال ... ابتذال شخصيتی، يک امر خاکستری است، نه سياه و سفيد ... و خاکستری نه به معنی "کم و زياد" بلکه به معنی "گاه و بيگاه": هر شخص سالمی لازمه زمانهايی کاملا مبتذل باشه! ... توازن "لذت" و "تفکر" لازمه پيشرفت شخصيت است ..

    اين از جنبه شخصی. اما در نگاه به جامعه، آيا اصلا مردم ما اهل تفکر هستند که حالا برای توازن لازم باشه کمی هم به ابتذال احتياج داشته باشند؟ جامعه اهل فکر که تيراژ کتابش دو هزار تا نيست؟ ... اشتباه نکن ... تفکر در جامعه ما در "اوج" خودشه: اداره يک خانواده سه نفره با 200 هزار تومان بدون تفکر ممکن نيست! ... سالها درس خوندن در کنار ميليونها رقيب برای رفتن به ده تا دانشگاه بدون تفکر ممکن نيست! ... زندگی کردن در کنار پيگيری اخبار هسته ای و غيرهسته ای بدون تفکر ممکن نيست! ... مردم ما به UCF فکر می کنند و مردم دنيا به KFC! ... مردم ما بيش از حدی که من و تو روشنفکر فکر می کنيم، فکر می کنند! ... و راه پيشرفتشون، متوازن شدن اذهان درگير فعلی با کمی لذت، به منظور آماده شدن برای افکاری بلندتر و متعالی تره.

    ...

    ... جامعه سالم، مثل يک انسان سالم، به توازنی از لذت و تفکر احتياج داره ... ... بنيامين عزيز! ... پيام آور لذت ... دعای خير اهل فکر توشه راهت ...

    ...

    از قديمها:
    چرا مردم دغدغه های پرت و پلا دارند؟


    16
    اردیبهشت
    1385



     


    "The Middle East is quickly becoming the next hot emerging market for banks, after China and India. … The main focus of the recent activity has been Dubai in the UAE, an oasis of comparative secularism and modernity where money rules, not religion or politics."
    -- Janet Lewis ، May 2006 ، Investment Dealers' Digest


    16
    اردیبهشت
    1385



     


    15
    اردیبهشت
    1385



     

    چرا دستگيری پژوهشگر و فيلسوف کشورمون را دنبال می کنيم؟ چرا حجاب و بد حجابی و هسته ای و غير هسته ای را پيگيری می کنيم؟ چرا اين مدتی را که در اينترنت چرخ می زنيم همش بازتاب و گويا و وبلاگ فارسی می خونيم؟... مگه قرار نبود اينجا شاهراه اطلاعاتی باشه و ميليونها موضوع ديگه دنيا را هم دنبال کنيم؟ ... آره ... باز هم مساله دغدغه است ، اما فکر کنم بالاخره جواب مساله "چگونگی پيدايش دغدغه ها" را بعد از چند هفته پيدا کردم.

    ماجرا به يکی دو ماه پيش بر می گرده. عليرضا می پرسيد تو که نه پول و نه وقت پيگيری بازار سهام را داری آخه چرا دوست داری يک اکانت برای خريد و فروش سهام باز کنی؟ بيشتر که فکر می کردم ، تنها دليلم اين بود: داشتن حتی يک سرمايه کم در شرکتهای اونجا باعث می شه برای پيگيری خبرها و تحولات اونها يک دليل واقعی داشته باشی. (اگر جمعه از خوابت نزنی و ندونی گوگل قراره چه محصول جديدی داشته باشه، خيلی جدی سرمايه ات در خطره) ... پس فقط وقتی خبرهای شرکتهای اونجا را به طور واقعی پيگيری می کنی که يک چيزيت اونجا "گرو" باشه ... "گير" باشه ... (يا هر چيز ديگه ای معادل at stake)

    پيدا شد! ... کليد اصلی صورت مساله "دغدغه" که هفته ها درگيرش بودم همين بود: تو چيزهايی را به عنوان دغدغه دنبال می کنی که يک چيزيت اونجا "گرو" و "گير" باشه. مسائل ايران را در هر جای دنيا که باشی دنبال می کنی چون گذشته ، حال و آينده خودت، خانواده ات و دوستانت در "گير" و "گرو" و at stake است ... مسائل جايی که هستی را دنبال می کنی (از پديده سرخپوستى شنوک آلبرتای پارسا تا انتخابات و احزاب سياسی تورنتوی ياسر) چون وضعيت زندگيت به اون بستگی داره ... يک ماه ديگه خبرهای تيم ملی و جام جهانی را دنبال می کنی چون روابط اجتماعی فعليت ، گذشته ات ، خاطراتت و هزار چيز ديگه ات در "گير" و "گرو" است ... .... .... و ميليونها دغدغه ديگه را پيگيری "نمی کنی" چون با پيگيری نکردن اونها چيزی را از دست نمی دی ...


    اگر قبول کنيم که دغدغه ها عموما اينجوری به وجود می آن ، دو نتيجه هم می تونيم بگيريم (1) خودت را گول نزن و واقع بين باش: بعضی دغدغه ها را ، حتی اگر سعی هم بکنی ، تا وقتی چيزی در اونها "گير" و "گرو" داری نمی تونی رها کنی. به طور مشخص حتی اگه بگی "اه اين ايران را ولش کن بريم يک جای ديگه راحت زندگی کنیم"، تا وقتی (و به دليل اينکه) گذشته ، حال و آينده خودت، خانواده و دوستانت در "گير" و "گرو" است ، دغدغه ای به نام ايران ، فيلسوف هاش و هسته هاش هيچ وقت رهات نخواهند کرد. (2) اگر دوست داری دغدغه های جديد و دنياهای ديگه ای را تجربه کنی ، تا وقتی چيزی در اونجا "گير" و "گرو" نداشته باشی نمی تونی پيگيريشون کنی. هر موضوعی که می خواهی پيگيری کنی و هر اتفاق جديدی که می خواهی تجربه کنی يک جوری در اون خودت را "درگير" کن (سرمايه بگذار، پيشاپيش ثبت نام کن ، شبکه دوستانت را در اون زمينه گسترده تر کن ..) خلاصه چيزی را "گرو" و "گير" داشته باش ...

    ...

    ... بريم دستگيری و گويا و بازتاب و هسته ای و حجاب و بد حجابی را دنبال کنيم ... .... دغدغه های ما هستند ... چه بخواهيم چه نخواهيم ... از آلبرتا و تورنتو تا شيراز و تهران ... برای هميشه ...

    ...

    از قديمها:
    صورت مساله دغدغه ها
    پيگيری آنلاين دغدغه ها


    14
    اردیبهشت
    1385



     


    "As a builder, to be able to come to an area where you are only limited by your imagination is incredible... Dubai has really become the New York, Miami, Las Vegas and even St Tropez of the Middle East, all rolled into one, and this really makes it unique"
    -- Donald J. Trump, پسر Donald Trump که از چند روز پيش برای پيگيری سرمايه گزاری 700 ميليون دلاری پدرش به دوبی اومده.


    13
    اردیبهشت
    1385



     


    13
    اردیبهشت
    1385



     

  • ... برنج ها کلا اينجوری هستند يا فقط اين برنج اين جوری بود که تا موقع شستن نيم ساعت تو آب بود ، از هم متلاشی و تکه تکه شد؟ ....

  • Istithmar (يک شرکت سرمايه گزاری دوبی که اخيرا در اکونوميست تبليغهای تمام صفحه داشت) لوگو جالبی داره: به عربی نوشته استثمار ، زيرش به انگليسی نوشته Istithmar و بعد در زير نوشته It means Investment ! ...


  • 12
    اردیبهشت
    1385



     

  • لری اليسون رئيس Oracle: "من قبلا عادت داشتم فکر کنم. الان به جاش اکونوميست می خونم" ... (منبع)


  • 11
    اردیبهشت
    1385



    © 2001 - 2010