علی عزيز سلام ...
ايميل دلسوزانه ات را خواندم ... نوشته بودی چرا اينجا؟ چرا خاور ميانه؟ چرا بالاترنمی پری؟ ... قبول دارم تصميم به کار و زندگی در جايی که مترادف با کمربند لاغری و تجارتخانه و ديسکو و بچه مايه دار باشه (حتی با وجود کاری که من و تو دارم و داشتی) تصميم عجيبيه ، اما برای من تا اينجا با يک اصل اساسی زندگيم سازگار بوده: موفقيت در اين دنيا "نسبی" ، پيشرفت در اين دنيا "تدريجی" و خوشی در اين دنيا "لحظه ای" است ...
نه ... اصلا فلسفی صحبت نمی کنم ... ببين ... برای هر مهاجری (از شهرستان به تهران ، از تگزاس به کاليفرنيا ، هر چی .... ) همين سه گانه موفقيت و پيشرفت و خوشی هدفهای اصلی هستند (با هر Detail و تعريفی) ... اما انگار برای خيلی ها سرزمين موعودی وجود داره که توش موفقيت و پيشرفت و خوشی به صورت مطلق در همه زمينه های کاری و تحصيلی و زندگی می تونه وجود داشته باشه ... من به شخصه اينها را کاملا نسبی می بينم: بازيهای جديد آنلاين را ديده ای؟ ( اونهايی که توش در يک دنيای مجازی شروع به ساختن يک زندگی يا امپراطوری می کنی و آروم آروم پيشرفت می کنی؟) ... من بعضی از اين تيپ مهاجرتهای پرشی را (مثلا به کشورهای انگليسی زبان 10 نصف النهار اونورتر) خروج نيمه کاره از بازی خودمون و شروع از صفر در يک بازی جديد می بينم ... من فکر می کنم در همين بازی ای که شروع کرديم ( درس خونديم ، دانشگاه رفتيم ، دهها دوست و همراه پيدا کرديم ) هنوز Level های بسيار هيجان انگيزی باقی مونده ، بدون اينکه لازم باشه با همه گذشته مون خداحافظی و TimeZone مون را دهها ساعت جلو و عقب کنيم ...
البته اينکه می گم موفقيت نسبی منظورم اين حرفهای "نسبيتی" و "به دنيا بخند تا دنيا بهت بخنده" و اينها نيست ... موفقيت و پيشرفت ملاکهای کاملا مشخص داره و اگه کسی می بينه در زندگيش پيشرفتی وجود نداره يا اصلا امکانش وجود نخواهد داشت بايد فکری در موردش بکنه ... منتها باگی که وجود داره در مورد همين "ملاکهای" پيشرفت است .... علی جان با تو که تعارف ندارم ... روزی که اينجا کارت بانکی HSBC را تو جيبم گذاشتم يا Download پرسرعت را تجربه کردم برام روزهای مهمی بودند ... اين تيپ لذتها و تجربه ها تعدادشون خيلی زياد و خيلی سليقه ايه ( تکنولوژی اش ، تجربه زندگی مستقلش ، آزاديهاش) ... اينها را بايد تجربه کرد ... خيلی زود ... همين نزديکی ها و دور و برها... بايد تجربه کرد نه به خاطر اينکه چيزهای مهمی هستند ، بلکه بر عکس برای اينکه اونقدرها که ما فکر می کنيم مهم نيستند ، يا حداقل ملاک پيشرفت و دليل مهاجرت نيستند ... اگر دليل مهاجرت و هدف زندگی رسيدن به چنين پيشرفتهايی باشه (چيزهايی که برای کشورهای عربی و هندی و شرقی هم بديهيات زندگی و نه هدف زندگی است) بايد در انتخاب اون ملاک پيشرفت شک کرد .....
علی جان ... اينجا همونطور که می گی خيلی کوچيکه ... (کل سرمايه گذاری ای که برای تمامی پروژه های ساختمانی و جزاير رويايی و هتلهای زير دريا و غيره شون انجام داده اند به اندازه نصف ارزش يک شرکت امريکايی مثل Google هم نيست) .... اما تا به حال ( و شايد تا دو سه سال آينده) با ديدی که من از زندگی دارم و چيزی که من از اينجا می خواستم سازگار بوده ... .... .... موفقيت مطلق، پيشرفت ناگهانی و خوشی دائمی ، اعتقاد داشته باشيم يا نداشته باشيم ، مربوط به جايی ماورای اين دنياست ... فعلا چاره ای نداريم جز اينکه از دنيای نسبی ، تدريجی و لحظه ای خودمون لذت ببريم ...