نوشته آغاز ششمين سال
اولين نوشته اين وبلاگ در 16 شهريور 1380 نوشته شد و امروز پنج سال از اون روز می گذره ...
اين وبلاگ ، به دلايلی که کم و بيش می دونی، بخش کامنت و وبلاگهای همسايه نداره. اما اينکه چه جوری می شه بهترش کرد و خواننده اش به دنبال چيه، عليرغم زندگی قاطی و شلوغ اين روزها، هميشه جزو درگيريهای ذهنيم بوده. دوست داشتم تجربه راه اندازی دو قسمت جديد را که با توجه به بررسی دو تيپ از خواننده ها اضافه کردم برايت تعريف کنم. (هيچ کدوم جديد نيستند و بارها و سالها در وبلاگهای ديگه از اونها استفاده می شده. اين نوشته را فقط يک جمع بندی از کارهای خوب وبلاگهای ديگه فرض کن)
1) بيوگرافی و ده نوشته برتر
اولين سوالی که يک خواننده جديد با وارد شدن به يک وبلاگ جديد در ذهنش شکل می گيره اينه: "تو کی هستی؟ حرف حسابت چيه؟" ... يک بيوگرافی مختصر جواب قسمت "تو کی هستی" را می ده. قسمت "حرف حسابت چيه" کمی پيچيده تره: لزوما آخرين نوشته های وبلاگ در صفحه اصلی، حرف حساب نويسنده نيستند. خواننده هم حوصله نداره آرشيو دو ، سه يا پنج سال گذشته ات را مرور کنه تا ببينه حرف حسابت چيه. قسمت "ده نوشته برتر" به همين درد می خوره که به طور خلاصه نوشته های وبلاگت را معرفی کنی.
2) "نوشته هايی برای چند ساعت"
قسمت قبل مخصوص خواننده های جديد بود. اما خواننده های هميشگی نيازهای خاص خودشون را دارند: خيلی از اونها مثل چک کردن ايميل هاشون، وبلاگهای مشخصی را هم روزانه چک می کنند و به دنبال نوشته جديد هستند. اما همون طور که در وبلاگهای دور و بر می بينی، هر روز نوشتن کار مشکليه. فقط بحث نداشتن وقت برای نوشتن روزانه نيست: همون طور که خواننده مثل چک کردن ايميل، وبلاگ چک می کنه، نويسنده هم مثل جواب دادن روزانه ايميل می تونه روزانه وبلاگ بنويسه ... بحث "خوب نوشتن" است ...
مشکل اصلی اينجاست: يک وبلاگ بعد از مدتی برای خودش "شخصيت" پيدا می کنه. اگر به هر دليلی مدتی قادر نباشی خوب فکر کنی، خوب بخونی يا خوب تحليل کنی، حاضر نيستی اون "شخصيت" وبلاگت را خراب کنی و مثلا 15 روز پشت سر هم فقط مطالب روزانه و سبکتر بنويسی. اينجاست که "نوشته هايی برای چند ساعت" می تونند کمک کنند: می تونی به همون سادگی و خودمونی که برای دوستت در يک ايميل می نويسی: "امروز عجب روز سختی بود" يا "اين لينک را ببين چه جالبه" ، همونها را در وبلاگت، برای خوانندگان روزانه و هميشگی ات بنويسی ... فقط برای چند ساعت ... آرشيو هم نکنی ... (هر چند ايده نوشته های "ناپديد شدنی" برای ايده آليستهای دنيای آنلاين ايده عجيب و حتی خطرناکی به نظر می رسه، اما يادت نره آرشيو و کامنت و لينک همگی ابزارهايی هستند برای ارتباط بهتر. اگر آرشيو نکردن چيزی می تونه به ارتباط با خواننده و حفظ شخصيت وبلاگت کمک کنه، لزومی نداره در رودروايسی آرشيو زورکی همه نوشته هات باقی بمونی...)
...
در تولدها، سالگردها و جشنها می شه به عقب نگاه کرد ، خاطره ها را مرور کرد و لذت برد. اما هنوز راه زيادی پيش رو هست: اينکه چه جوری دنيای وبلاگهای بهتری داشته باشيم دغدغه همه ما بوده و خواهد بود ... از اون روزهای کذايی1380 تا زمانی که نويسنده ای وجود داشته باشه که برای خواننده ای، در وبلاگی، نوشته ای با علاقه و اميد می نويسه ...
...