ما گوشتخواران طرفدار پلورالیسم و آن پانزدههزار نفر
بعد از ماجرای تماشای اعدام ساعت پنج صبح توسط پانزدههزار نفر نوشته های مختلفی در این مورد نوشته شد. اکثرا اون پانزدههزار نفر را تقبیح کردند، از ایرانی بودن خودشون متاسف شدند، حتی تک تک اونها را به عنوان شخصیت زشت انتخاب کردند و هو کردند. اقلیتی که نگاه دیگری به ماجرا داشتند (۱و ۲و ۳و ۴) فقط توضیح دادند که برای جامعه ایران طبیعی بوده، یا در طول تاریخ هم این چنین بوده، یا در غرب هم به صورت ورزشهای خشن وجود داره. اما من ندیدم حتی یک نفر تلاش کنه اون پانزدههزار را «درک» کنه. ببینه در ذهنشون چی می گذره و اینکه آیا واقعا ما خیلی با اونها تفاوت داریم؟
درک انسانهای دیگه کار آسانی نیست. باید خودتان را به جای اونها بگذارید. مثل اونها فکر کنید و موقعیتهایی را تصور کنید که شما یا افراد دیگری هم اگر در همون موقعیتها بودید مثل اونها عمل می کردید. من صحنه کشته شدن گوسفندی را به یاد می آورم که هر سال شبی را در حیاط خانه مهمان ما بود، صبح فردا در وسط کوچه آویزان بود و تا بعد از ظهر از هضم رابعه هم گذشته بود. (اگر میلیونها بیننده فیلم بتی محمودی دور و بر شما بوده احتمالا سالیان سال به اطرافیان خارجی خودتون در مورد این خشونت توضیح پس داده اید). من به میلیونها بیننده فقط یک فیلم اعدام صدام نگاه می کنم و از خودم می پرسم آیا اگر انتخاب این را داشتم که در مراسم اعدام او شرکت کنم شرکت می کردم؟ به دوست گیاهخوارم فکر می کنم که از نظر او و میلیونها نفر همفکران او، من گوشتخوار انسانی کاملا غیر اخلاقی هستم …
اعدام و گرفتن جان یک فرد مساله کاملا حساسیه و با گوشتخواری و کشتن ببعی فرق داره. اعدام نوجوان از اون هم حساس تر. شکاف فرهنگی هم در جامعه بین ما و اون پانزدههزار بسیارنفر وسیعه و هر حرکت فرهنگی برای کاهش این شکاف و بالا بردن سطح فرهنگ کاملا مفیده. اما اگر در چنین مساله ای قدم اول را که «درک» اون افراد هست درست بر نداریم و عکس العملمون هو و کوبیدن و تقبیح باشه به جایی نخواهیم رسید.
من اون پانزدههزار را درک می کنم. از بالا به اونها نگاه نمی کنم. اونها را قضاوت نمی کنم و کاملا درک می کنم که در شرایطی ممکن بود من هم جزو اونها باشم. اگر روزی با اونها روبرو بشم از مضرات اعدام صحبت می کنم. از مضرات خشونت. از مضرات تماشای خشونت. از دور باطل. اما اون گفتگو مثل گفتگوی من و دوست گیاهخوارم یک گفتگوی صمیمی خواهد بود. نه با هو و هیاهو و نگاه به پایین…