فردی ترين حرکت جمعی وبلاگستان
خيلی ها عبور کردند ... خيلی ها نوشتند: معروفی، ابطحی، پاسداران، بابای فردا، مامان تینا و سینا ... خيلی ها در حال نوشتنند ... خيلی ها هم منتظر نوشتن بودند اما دعوتی نيامد ...
اين بازی يلدا کی به پايان می رسد؟ بازی می بايد از جايی آغاز می شد، اما مبصر و متولی برای دستور ادامه يا خاتمه ندارد. تو را "دوستی" دعوت کرد و سلمان را "ايده ای از جايی ديگر". همگی دعوتی دريافت کرديم، از خود نوشتيم و پنج نفر را هم ميهمان کرديم. و البته تا زمانی که دوستی در حال نوشتن است مشتاقانه خواننده اش هستيم. اين ادب همه بازيهاست ... همچنين، به عنوان يک شرکت کننده، از دوستانی که منتظر دعوت بودند و برايشان دعوتی نيامد عذرخواهی می کنم: عدد پنج، خود را به توان هر عددی که رساند، در برابر بزرگی وبلاگستان ما هنوز کوچک بود ...
گسترش سريع بازی برای همه ما تعجب آور و البته نيکو بود. با دهها وبلاگی که تا به حال نديده بوديم آشنا شديم، ناگفتتيهای خود را گفتيم و ناگفتتيهای ديگران را شنيديم. (بعد از ديدن گسترش سريع اين بازی بهتر می فهميم که چرا You شخصيت برگزيده سال، YouTube شرکت برگزيده سال و Long Tail کتاب برگزيده سال بودند.) امير عزيز دسته ای از مطالب را در وبلاگی گرد آورد. کلاغ نکته سنج حتی پيش از نوشتن از خود، نکته سنجيهايش را آغاز کرده بود، جامی عزيز و خانم مرانلو تحليل کردند. جادی عزيز نمودار بازی را آماده کرد و صدها نوشته يلدايی ما داده های خامی شد برای تحليلگران و جامعه شناسان تا سالهايی طولانی ...
اما آيا اين گسترش بازی طبيعی بود؟ آيا می توانيم از اين پتانسيل برای حرکتهای ديگری استفاده کنيم؟ چرا دوستانی (از جمله سلمان) که در هيچ حرکت جمعی وبلاگی شرکت نمی کنند در بازی يلدا شرکت کردند؟ ... آيا آنطور که روزنامه اعتماد ملی نوشت، ما "همبستگي و اتحاد و يكپارچگي وبلاگنويسان" را به رخ كشيديم و " قدرت خود را در محيط مجازي اينترنت" نشان داديم و از اين به بعد "امكان انجام فعاليتهاي گروهي و تشكيل گروههاي كاري" فراهم می شود؟
متاسفانه پاسخ به اين پرسشها منفی است... ماجرا فقط گسترش هرمی و حرکت دسته جمعی نبود. مشخصات اصلی بازی يلدا را مرور کن: ايده شخص خاصی نبود. مرکز و مبصر نداشت. زمين بازی وبلاگ خود ما بود نه جايی بيرون از احاطه ما، امکان خلاقيت شخصی سلب نشده بود، به يک آيين سنتی مرتبط بود، از مشخصه های فرهنگ ايرانی بهره می برد (ما ايرانيان معمولا درخواست کسی را بدون جواب نمی گذاريم)، به يک نياز مهم مربوط بود (علاقه به نوشتن از خود و علاقه به دانستن در مورد ديگران) و اين خصوصيات، متاسفانه، در کمتر حرکت جمعی قابل جمع است. بازی يلدا شايد در يک کلام "فردی ترين حرکت جمعی وبلاگستان" بود ...
...
يلدای وبلاگستان دير يا زود به پايان می رسد. زمستان طولانی پس ازيلدا در انتظار ماست و نشانه ها و کلمات کليدی آن در فضا شناور است (تخت جمشيد، شورای امنيت، تاريخ، آينده، مهاجرت، غربت، ...). با پايان يلدای وبلاگستان به نوشته هايمان بر می گرديم، به روش شخصی خود با اين واقعيات روبرو می شويم، به اميد بهاری زودهنگام می نشينيم و از ياد نمی بريم گرمای يلدای سال 85 وبلاگستان عزيزمان را ...
update: تيتر مطلب از "بازی يلدا، واقعيت زمستان، اميد بهار" به "فردی ترين حرکت جمعی وبلاگستان" که گويا تر بود تغيير يافت