- 30
 - دوبی
 - شريف ، مهندسی کامپيوتر
 -مدیا سیتی دوبی
  


 
 
Hosted and Developed by



Stats provided by
        
 


6
تیر
1385



 

برای دختران سرزمينم

1) ... به باطوم ها فکر می کنم ... و به دختران سرزمينم ...

2) ... عنوان کاری من که اون سمت چپ وبلاگ هم نوشته شده هست Product Manager. (بعدا اگه خواستی در موردش بيشتر می نويسم که کار يک Product Manager چيه و فرقش مثلا با Project Manager چيه.) هر کسی در کار خودش يک آدم موفق را به عنوان اسطوره دنبال می کنه. اسطوره کاری من يک دختر است.

3) ... Marissa Mayer ... فارغ التحصيل استنفورد ... 24 ساله بود که به عنوان اولين مهندس دختر و بيستمين کارمند گوگل استخدام شد ... Product Manager گوگل ... خيلی ها قبولش دارند ... Business Week برنامه ساعت به ساعت يک روز کاريش را نوشته: 8 صبح بيدار می شه. 9 سر کارش هست. تا 11 شب کار می کنه. بعد به gym گوگل می ره و ورزش می کنه. 3 شب هم می خوابه.

4) ... به باطوم ها فکر می کنم و به دختران سرزمينم ... حق بسياری از اونها می تونه تحصيل خوب و شغل خوب باشه. مثل اسطوره من. اما به راهی که انتخاب کرده اند مطمئن نيستم. نکنه راهی که انتخاب شده، و درست يا نادرست باطوم و توهين و تحقير پيش روی اونهاست بهترين راه نباشه؟ (همونطور که کاری که گنجی با بدنش کرد کار درستی نبود). استدلالهای هر دو را در مورد فوايد پخش خبری ماجرا درک می کنم. اما شايد راههای بهتری هم وجود داشته باشه؟...


... به هر راه حلی که درست يا غلط کرامت آدمی را زير پا بگذاره شک می کنم ... اما براشون بهترينها را آرزو می کنم ... حق اونها خيلی بيشتر از جايی است که هستند ...

تک تک اونها يک اسطوره اند ...


2
تیر
1385



 

جام جهانی و باگ های ما

بازيهای ايران در جام جهانی کلکسيونی از دهها باگ جامعه ما بود:

  • ما نمی دونيم کی خداحافظی کنيم. (علی دايی ما باشه يا خاتمی)
  • ما با اندکی موفقيت جوگير می شويم. (مساوی و گل نيمه اول ما به مکزيک باشه يا اصلاح طلب بودن مجلس ششم و دولت)
  • ما با اندکی شکست سرخورده می شويم (گل دوم ما از مکزيک باشه يا کوی دانشگاه)
  • ما خيلی صحبت می کنيم
  • ما يادمون می ره بازی طولانی است (نيمه دوم بازی ما با مکزيک و پرتغال باشه يا اصلاحات ما که همه جا سالهای سال طول کشيده بود و ما بی دليل اون را سريع می خواستيم)
  • ما با شکست، گذشته را فراموش می کنيم و بی احترام می شويم. (برخورد ما با برانکو باشه يا خاتمی)
  • ما ديوانه وار می خواهيم ديده شويم (بازيکن تيم ملی ما بايد ديده بشه تا قراردادش تمديد بشه. ما به عنوان تماشاچی ايرانی بايد ديده شويم تا غرور ملی داشته باشيم)
  • ما اشتباهات گذشته را بارها تکرار می کنيم (ميرزاپور ما باشه که بارها توپ را اشتباه می فرسته يا برخورد ما با انتخابات)
  • ما بعضی موفقيتهای کوچک را خيلی جدی می گيريم (عنوان 19 رنکينگ فيفای ما باشه يا موفقيت شخصی نخبگان ما در المپيادهای علمی. ما برای اين موفقيتها بدون دليل کوکاکولا باز می کنيم. شايد بی دليل نيست که کوکاکولا اسپانسر رنکينگ فيفاست.)
    ...

    ما خيلی باگ داريم ... ما از تيم ملی متشکريم که اين باگ ها را در طول دو هفته به طور فشرده برای ما مرور کرد ...

    بچه ها متشکريم! ...



    از قديمها:
    باگ عدم رعايت فاصله
    تلنبار
    باگ "رسيدن" و "دسترسی"
    باگ قاطی کردن و Bundle کردن
    باگ"بايد کامل باشی ، اما نبايد کامل به نظر برسی"
    باگ " اين ور - اون ور" و " قاطي كردن لايه ها" (May 17, 2004)


  • 2
    تیر
    1385



     

    سلمان ... داری چی می بينی؟
    - جام جهانی: فقط دو بازی. بازی اول ايران در يک چادر مديا سيتی با 300 تا ايرانی. بازی دوم يک سالن ديگه با 3000 تا ايرانی. شک نکنيد. آلمان قهرمانه.
    - S_x and the City: بعد از تموم شدن Friends، ديوانه شدم و سری کامل اين را خريدم. يک جاهاييش از اينکه داری می بينيش از خودت خجالت می کشی. اما در کل به خوبی نشون می ده دخترها چه جوری مسائل را می بينند.
    - PMC: تلويزيون خونه کانال موزيک خوب ديگه ای نداره. داره حالم ازش به هم می خوره.

    سلمان ... داری چی گوش می دی؟
    - به تماشای آبهای سپيد( حسين عليزاده. ژيوان گاسپاريان): تنها سی دی خوبی که از ايران آورده بودم.
    - selection هايی که دخترمی جا گذاشته بود: از جديدهای بنيامين تا Goodbye My Lover.mp3

    سلمان ... ليست خريد اين هفته ات چی ها بود؟
    - ليموناد (8 ليتر!)، ماست (4 کيلو!)، گوجه، خيار، 8 در 4، کرم کارامل، ظرف يک بار مصرف، ناگت مرغ، استيک، تايد، دستمال کاغذی.

    سلمان ... با چی ها داری سر و کله می زنی؟
    - Maid: اون پيرزن قديميه برگشت سريلانکا. خودش يکی ديگه را معرفی کرد ولی راحت نبودم کليد بهش بدم. به اين شرکتی ها زنگ زدم و سه چهار هفته هم اومدند. گرون می گيرند. (دو ساعت 15 دلار). مينيمم هم دو ساعت می خواد که برای يک وجب اتاق من زياده.
    - ويتامين: بالاخره نمی دونم بايد بخورم يا نه. چند روز که centrum نمی خورم احساس بی حالی می کنم. شروع که می کنم احساس بی خوابی.
    - زمان: داره ديوانه ام می کنه. به هيچ کاری نمی رسم. همه از دستم شاکی هستند که چرا براشون وقت ندارم (ديدنشون، جواب تلفنشون، جواب ايميلهاشون). خودم هم از دست خودم شاکی هستم که چرا برای خودم وقت ندارم.


    29
    خرداد
    1385



     


    27
    خرداد
    1385



     

    اينجا برای ديدن جام جهانی در تلويزيون بايد حدود 400 دلار پول بدی! البته بيرون در کافی شاپها و اينها چند جايی نشون می دن (البته اون طفليها هم برای اجازه پخشش هزاران دلار پول داده اند). خلاصه قدر اون کانال سه ايران را بدونيد ...

    شک نکنيد که اين آلمان قهرمانه ...


    20
    خرداد
    1385



     

    "... vali khahesh mikonam azat ke be oon aghaba bar nagard, bashe, az aghaba chizi az dast nadadi, to dari mojoode perfect i mishi.dige barnagard be aghaba ..."


    16
    خرداد
    1385



     

    آره ... آره ... معلومه چرا اينجوری شدم: در حاليکه به شدت مشغول "اکنون" بودم و برای لحظه لحظه اش (که اونقدرهام زياد نيست) فکر و برنامه داشتم، اون 1 هفته کذايی هم نمايی از "گذشته" بود و هم از "آينده" ... همه چی را قاطی کرد ...

    ولش کن ... عکس زير را شروان عزيز گرفته در لار ... يک wallpaper خيلی قشنگ می شه ... (اگه می خوای از اينجا دانلودش کن) ...


    16
    خرداد
    1385



     

    ... nothing makes sense anymore ...

    ... nothing ...


    13
    خرداد
    1385



     

    بچه ها که اينجا بودند نکته جالبی را می ديدند: چرا اينجا انقدر آدمها با فاصله نسبت به هم راه می روند و هيچ تنه زدن و چيزی در کار نيست؟ ... بيشتر که فکر می کردم خود اين می تونست نشانه ای از باگ بعدی زندگی باشه که متاسفانه مخصوص ما و ايران ماست: "باگ عدم رعايت فاصله" ...

    ما اصلا فاصله ها را رعايت نمی کنيم: در رانندگی از جلو و عقب و چپ و راست هيچ فاصله ای با ماشين بقلی نداريم. در راه رفتن و در صفها هيچ فاصله ای بين ما و نفر جلويی و عقبی وجود نداره. در روابط اجتماعی هيچ فاصله ای را رعايت نمی کنيم (همکارمون در اداره از اينکه در مهمونی پنج شنبه شب کی چی پوشيده خبر داره). در نوشته هامون هيچ فاصله ای رعايت نمی شه (از همه انتقاد می کنيم، به کار همه کار داريم). در وبلاگهامون فاصله با خواننده را رعايت نمی کنيم (درست در زير يک مطلب مکانی برای کامنت و فحش و انتقاد خواننده رزرو کرده ايم) ... حتی روشنفکرانمون فاصله با مفاهيم را درست رعايت نمی کنند (عبادی و سروش، روشنفکرانی که فاصله خودشون را با دنيای سياست به درستی درک نکردند، به دليل مثلا حمايت از تحريم و کروبی، به غلط و متاسفانه تا سالها دچار مشکل خواهند بود) ...

    می شه مساله را خيلی بيشتر از اينها بررسی کرد: چرا ما به طور تاريخی فاصله ها را رعايت نمی کنيم؟ (می تونه به جمعيت زيادمون ارتباط داشته باشه؟) ... آيا اين عدم رعايت فاصله باعث عدم پيشرفتمون نشده؟ (وقتی فاصله را رعايت نکنی و در جمع قاطی پاطی باشی، ضعفهات ديده نمی شه. در فاصله مناسب است که ضعفهات ديده می شه) ... رابطه اين فاصله-عدم فاصله با فرديت-جمع گرايی غربی و شرقی چيه؟ (فردگرایی فقط با رعايت فاصله به دست می آد و جمع گرايی در قاطی پاطی بودن فاصله ها) ... آيا پيشرفت بسياری تمدنها و کشورها را می شه به رعايت فاصله ها ربط داد؟ (تمدنی مثل امريکا با اقيانوسها فاصله با مبدا اوليه مهاجرانش) ...

    ... بحث طولانی می شه ... اما نتيجه بررسی اين باگ تقريبا روشنه: بيا در رانندگی، صفها، وبلاگها، روابط اجتماعی و نوشته هامون انقدر به همديگه نلوليم و نپيچيم و فاصله ها را رعايت کنيم ...



    از قديمها:
    تلنبار
    باگ "رسيدن" و "دسترسی"
    باگ قاطی کردن و Bundle کردن
    باگ"بايد کامل باشی ، اما نبايد کامل به نظر برسی"
    باگ " اين ور - اون ور" و " قاطي كردن لايه ها" (May 17, 2004)


    12
    خرداد
    1385



     

    - قاطی ام. تمام چيزهايی که را که 2-3 سال قايم کرده بودم، در يک هفته جلو چشمم می ديدم.
    - بهتر. حالا بايد اين وضعيتت را عوض کنی. You are living half of your life ...

    جمله آخرش تير خلاص بود. می تونستم بگم آخه خودم اينجوری خواستم: چون فکر می کنم بهتره نيمی از زندگی را درست زندگی کنی و بهترين باشی تا اينکه همه اش را زندگی کنی و متوسط باشی ...

    ... اما فکر اون نيمه های دوم ولم نمی کنه ...

    قاطی ام ...


    12
    خرداد
    1385



     

    متوسط حقوق و مزايای 24000 کارمند شرکت و موسسه مالی Goldman Sachs چيزی حدود 520,000 دلاره! ... البته استخدام شدن در چنين شرکتی کار آسونی نيست: Suzanne Nora Johnson برای استخدام در Goldman Sachs صد و پنجاه بار مصاحبه شده! ... (منبع: اکونوميست 1 و 2)


    12
    خرداد
    1385



     

    داستان اين Google Trends بيچاره انگار در ايران داره يواش يواش بالا می گيره. از وبلاگها تا معاون رئيس جمهور پيگير اون هستند و طبق آخرين بررسی های اين دو گروه، ايرانيان در بين بسياری کشورهای دنيا هم در جستجوی مسائل جنسی و هم در جستجوی نانو تکنولوژی بيشترين علاقه و پيگيری را دارند. هم در مسائل جنسی و هم در نانو تکنولوژی؟! جريان چيه؟

    اين مساله را که آمار Trends نسبی هستند و نه مطلق را کم و بيش می دونيم. اما حتی با دونستن اين مساله، باز هم بايد در نتيجه گيری از اون آمار دقت کنيم و با ديدن اسم کشور عزيزمون در ليست کشورها هيجان زده نشيم. بيا همين دو مثال "نانو تکنولوژی" و "مسائل جنسی" را دقيقتر بررسی کنيم: اولا ايران نه در نانو تکنولوژی که در بسياری از جستجوهای علمی رتبه های خوبی داره: مثلا ايران در Engineering، Physics و Chemistry هم رتبه های بالايی داره. (يک توضيح ساده، تفاوت دموگرافيک کاربران اينترنت در کشورهای در حال توسعه به نسبت کشورهای پيشرفته است که اکثر اونها تيپهای دانشگاهی و از دانشگاهها به اينترنت متصل هستند). نکته ديگه نوع کلمه جستجو شده است: شايد nanotechnology هم مثل Ecommerce يک اصطلاح کلی باشه که لزوما جستجوی بيشتر روی اون نمی تونه نشان دهنده چيز مهمی باشه. (البته همه اينها چيزی از اهميت بسيار بسيار زياد ما واهميت بسيار بسيار زياد فناوری نانو که انگار ما در اون خيلی مهم هستيم کم نمی کنه. فقط شايد ملاکهايی بهتر از "نسبت جستجو" برای نشان دادن اينکه ما در اين زمينه قوی هستيم يا نه وجود داشته باشه)

    اما ماجرای "مسائل جنسی"... اگر قبول کنيم که انسانها به صرف انسان بودنشون و نه کشوری که توش هستند، عموما به مسائل فطری و نيازهای اوليه به طور يکسان علاقه دارند، پس بايد کم و بيش انتظار داشته باشيم درخواست برای اين جور چيزها در همه جوامع يکسان باشه. پس چرا ايران وخيلی کشورهای شبيه اون در اين آمار بالاتر هستند؟ می شه اين جور تحليل کرد که در اين تيپ جوامع به دليل بسته بودن ساير کانالهای دسترسی به اين تيپ چيزها، اينترنت به عنوان منبع اوليه دسترسی به منابع جنسی عمل می کنه. پس انگار موضوع اونقدرها هم نگران کننده يا هيجان انگيز نيست. .....


    همونجور که ابزارهای وبلاگ نويسی همه را سردبير و دوربين ديجيتالی همه را عکاس کرده،Google Trends هم اين خاصيت و خطر را داره که همه را تحليلگر و محقق کنه ... محققان (و معاونان) عزيز ... لطفا در تحليل داده های Google Trends بيشتر احتياط کنيد ...


    12
    خرداد
    1385



    © 2001 - 2010