- 30
 - دوبی
 - شريف ، مهندسی کامپيوتر
 -مدیا سیتی دوبی
  


 
 
Hosted and Developed by



Stats provided by
        
 

  • " ... اسم استيک را بياری حالم بد می شه! ... اينجوری بهت بگم که به تعداد دفعاتی که تو در چند ماه اخير خوابيدی و از خواب پا شدی من استيک و پلو خوردم! (هر شب) ... ديگه چی به اين راحتی می شه درست کرد؟ ... "


  • 3
    آبان
    1384



     

    سه جور "ای داد ای بيداد" نوشته های اين روزها را پر کرده: .... (1) "ای داد ای بيداد چرا وبلاگها از دغدغه های مردم جدا هستند؟" ... (2) "ای داد ای بيداد چرا روشنفکران از دغدغه های مردم جدا هستند؟" ... (3) "ای داد ای بيداد چرا خود مردم دغدغه های پرت و پلا دارند؟" ....

    بيا خيلی سريع از وبلاگها شروع کنيم: فکر می کنم بعد از 4 سال تقريبا مشخص شده که انتقاد کردن يا تلاش برای جهت دادن به هزاران نفر که هزار نوع دغدغه متفاوت را به هزار زبان و در هزار قالب مختلف می نويسند هدف چندان دقيقی نيست. حتی اين روزها عده ای هوشمندانه مطرح می کنند که اصلا جنس وبلاگ Content نيست، Communications است ... زيتون و الپر می نويسند و ما به زيتون و الپر سر می زنيم تا ببينيم حالشون چطوره ، امروز چی براشون جالب بوده ، به چی فکر می کنند ... اگه يک ماه بهشون سر نزنيم احساس می کنيم از ماجرا عقب مونديم ( در حاليکه اگر از جنس Content بود می تونستيم سر فرصت مثلا هر 2 ماه يک بار همه خواندنيهای همه آرشيوهای وبلاگها را مرور کنيم) ... انگار تا وقتی کلمه "وبلاگ نويسان" و"جنس وبلاگ" برای ما مبهم و تعريف نشده باشه ، داد وبيداد بر سر دغدغه وبلاگها موضوعيت چندانی نداره.

    حساسيت نسبت به دغدغه روشنفکر البته حساسيت به جايی است. اما اولا بيايد صورت مساله را اشتباه نبينيم: نگرانی نبايد از اين باشه که چرا "روشنفکران" دغدغه هاشون دغدغه مردم نيست .... دقيقا برعکس: اين "مردم" هستند که بايد دغدغه هاشون دغدغه روشنفکران باشه!.... اما باگ و شکاف روشنفکر-عامه به جای اينکه به خاطر تفاوت نوع "دغدغه ها" باشه ، به خاطر تفاوت نوع "زبان" و قالب گفتگوست: روشنفکر ما (در وبلاگ و مقاله و فيلم و ادبيات) به دلايل مختلفی زبان و قالبی برای خودش پيدا می کنه که از زبان و قالب گفتگوی عامه مردم دوره ... تمامی مردم و حتی خود اهل فکر زمانی که در حال آفرينش فکری نيستند مثلا به "مهمونی می رن" و "حالش را می برن". اما در زبان اهل فکر اين آدمها به "مهمانی می روند" و "لذتش را احساس می کنند" ! ... شما "يک" زبان ديگه را در دنيا مثال بياريد که انقدر زبان فرهنگيش با زبان مردمش تفاوت داشته باشه! ... چرا حتی آنارشيست ترين وبلاگ نويسان ما هم از نوشتن عادی وحشت دارند!؟ ... باور کنيد رمز موفقيت روحانيون و تمام روشنفکران شفاهی ما (شريعتی ، سروش و... ) بيشتر از اينکه نزديکی دغدغه هاشون به مردم باشه نزديکی زبانشون به مردم بوده ...

    می رسيم به داد و بيداد آخر ... چرا مردم دغدغه های پرت و پلا دارند؟ چرا از دکتر معين صاف و صوف خوششون نمی آد اما عاشق پول نفت سر سفره و شبهای برره هستند؟ چيزی که در اينجا وجود داره به طور خلاصه علاقه مردم به "زندگی" است:

    ".... براي بسياري ‚ دور ‚ دور گرديدن گرد امور معمولي است : خوردن ‚ خفتن ‚ شوخي كردن ‚ پر گفتن ‚ عشق ورزيدن ‚ قهر كردن ‚ كتاب خواندن ‚ پرسه زدن ‚ اعتراض كردن ‚ ترسيدن ... يعني زندگي كردن. از قيل و قال بيست ساله مدرسه سياست بسياري از دلها گرفته است ‚ يك چند نيز بر آنند تا خدمت معشوق و مي كنند. لودگي نيست اين ‚ زندگي است" (مرتضی مرديها)
    " ... دوست عزيز ‚ من و شما درباره مفهوم مبارزه اختلاف نظر داريم. به نظر من زندگي مبارزه است . مبارزه براي خوب خوردن ‚ خوب خواندن ‚ خوب پوشيدن و خوب شنيدن ‚ همچنين عشق ورزيدن ‚ تفكر كردن و كار كردن ..." (قوچانی)

    ...

    بچه ها ... شک نکنيد کلمه کليدی اين روزها "زندگی" است ... مردم عاشقانه و حتی ديوانه وار به طرفش می رن ، به هر کسی که بهشون اميد اون را بده رای می دن ، هر کاری که اميد قشنگتر بودن اون را بيشتر کنه انجام می دن (گلدکوئست) ، به هر چيزی که جلوی جالب بودن اون را بگيره شک می کنند (بکارت) ، و با هر چيزی که حتی دقايقی از اون را لذت بخش تر بکنه صفا می کنند (برره) ...اگه دغدغه آينده ای قشنگتر برای مردم سرزمين قشنگمون را داری ، بيا صورت مساله شون را درست بفهميم و اگه چيزی در مورد دغدغه هاشون می دونيم (با زبان خودشون يا با زبان برره ای يا هر چی) باهاشون مطرح کنيم ....

    ... "ای داد ای بی داد" راه حل نيست ...


    1
    آبان
    1384



     

  • ... قرارداد 800 ميليون دلاری دوبی با Samsung برای ساخت بلندترين برج دنيا چند روز پيش رسما نهايی شد ... Burj Dubai تا الان به طبقه 12 رسيده و با سرعت هفته ای يک طبقه در حال ساخته شدنه ... (منبع)

    ... Donald Trump در دوبی 17 برج خواهد ساخت ... (New York Post)

    ... Nicolas Anelka بازيکن رئال مادريد در سفر اخيرش 4 ميليون دلار Real Estate در دوبی خريده ... (منبع)

    ...

    ( ... ا م م م... ببخشيد ... کی ميگه دوبی با پول ايران داره ساخته می شه؟ ... )


  • 30
    مهر
    1384



     

  • "... تهران هميشه قشنگه ...اما وقتی ازش برمی گردی حالت عجيبی داری .... مريم نبوی نژاد عزيز زمانی به زيبايی اين حالت را توضيح داده بود: .... "سندرم بازگشت از خانه به خانه" ....


  • 25
    مهر
    1384



     


    24
    مهر
    1384



     

    بچه ها می خواهيم دوباره کمی "مهاجرت بازی" کنيم ... صورت مساله هم اينه: چه کشوری برای زندگی بهتره؟ ...

    بيا هم کشورها و هم آدمها را به سه دسته تقسيم کنيم ... اسمهای مختلفی می شه گذاشت اما فعلا بيا اين اسمها را انتخاب کنيم: کشورهای پايين ، کشورهای متوسط ، کشورهای بالا ... آدمهای پايين ، آدمهای متوسط ، آدمهای بالا ... می خواهيم ببينيم کشور ايده آل هر کدوم از اين تيپ آدمها کدوم تيپ کشورها هستند ...

  • کشور پايين: اين تيپ کشور (پايين ، عقب مانده ، عقب نگه داشته شده ، هر چی) کشور ايده آل يک آدم پايين محسوب می شه. آدم پايين ، به معنی آدمی که مثلا حاضره دست به هر کاری بزنه ، با کمی زرنگی می تونه بسياری از قانونها و ساختارها را دور بزنه و يک زندگی ايده آل داشته باشه .... در عوض آدم متوسط در اين کشور سخت ترين زندگی را داره: ساختارها به او اجازه رشد و حتی داشتن متوسط ها را نمی ده. او معمولا يا سرخورده و مهاجر می شه يا برای داشتن زندگی بهتر به يک آدم پايين تبديل می شه (دکترهای گلدکوئست فروش) ... بر خلاف اون چيزی که گاهی فکر می کنيم ، آدم بالا هم (با قدرت مالی ، فرهنگی ، اجتماعی بالا) در کشور پايين لذت زيادی نمی بره. سرگرميها و لذتهای با مقياس جهانی در کشور پايين وجود نداره (کنفرانس ، کتابخانه ، کنسرت). دولت کشور پايين هم معمولا با آدمهای بالا بر سر مشکلاتی مثل شيتيل و غيره دچار مشکل می شه (مدير زندانی Yukos روسيه) ...

  • کشور بالا: اين تيپ کشورها (امريکا ، استراليا ، کانادا و... ) از دور بهشت آدمهای متوسط هستند. حتی پر از آدمهای متوسط هم هستند. اما اتفاقا بدترين جا برای زندگی و مهاجرت يک آدم متوسط محسوب می شوند. وقتی همه متوسط هستند ، متوسط بودن از لحاظ "احساسی" ديگه لذتی نداره. هر چند از لحاظ تئوری برای آدم متوسط امکان رشد و تبديل به آدم بالا وجود داره ، اما وقتی همه متوسط هستند "رقابت" شديد اين امکان را کم می کنه. حتی "لذت" هم بنا به مقتضيات تئوريهای اقتصادی برای آدمهای متوسط محدود می شه (می تونی دهها سال در لندن زندگی کنی اما واقعا يک مسابقه ويمبلدون را هم نتونی afford کنی) ... در اين کشور ، آدم پايين به کمک دولت می تونه از متوسطهای زندگی برخوردار باشه ، اما به هيچ وجه لذت اون آدم پايين در کشور پايين را نمی بره ... اين تيپ کشور با برخورداری از تمام ايده آلهای لذت و پيشرفت (کنفرانس ، کتابخانه ، کنسرت) کشور ايده آل آدم بالا با بهره خوبی از network و سرمايه محسوب می شه ...

  • کشور متوسط: اين تيپ کشور بر خلاف اسمش (متوسط و در حال رشد) برای آدم پايين چندان مناسب نيست. طبيعت اقتصادی رشد به همراه خودش تورم و سختی مياره. دور زدن قانون هم از ترس نهادهای بين المللی نسبتا محدود می شه و همه اينها آدم پايين را دچار مشکل می کنه. آدم بالا از زندگی در اين کشور نسبتا لذت می بره اما خيلی زود کسل می شه. عدم وجود Education و Healthcare کلاس جهانی هم اون را به شدت اذيت می کنه. در عوض اين کشور بهشت آدم متوسط محسوب می شه. سرگرميهايی که در کشورهای بالا برای او affordable نيستند قابل دسترس خواهند بود. همچنين به دليل خصلتهای اقتصادی و جمعيتی کشورهای در حال رشد ، يک lifestyle عالی خواهد داشت. (ماشين خوب ، خانه خوب ، مستخدم و راننده شخصی).


    ممکنه بگی کل اين داستان ، يک ديد "استاتيک" به کل ماجراست: چيدن سه تيپ آدم بدون توجه به امکان و علاقه به پيشرفت در سه تيپ کشور... اما ديد "ديناميک" به ماجرا هم ما را به همين نتيجه گيريها می رسونه. مثلا ممکنه بگی برای آدم متوسط ، زندگی در کشور "بالا" مناسبتره چون می تونه از امکانات اونجا استفاده کنه و پيشرفت کنه. اما هم تجربه و هم تئوری خلاف اين مطلب را نشون می ده ... چرخهای زندگی و رقابت در کشور "بالا" که 80 درصد افرادش آدمهای متوسط هستند ، اونقدر آدم متوسط را درگير می کنه که مجالی برای رشد نخواهد داشت. ... اما آدم متوسط در کشور متوسط ، تا زمانی که علاقه ، پشتکار و امکان دسترسی به منابع کشور "بالا" را از طريق Pull داره می تونه در مسير رشد باشه ...


    مبنای اين نوشته من يک سری تئوری و fact در مورد کشورها و آدمهاست ... (مثلا "نيروی کار ارزان در کشورهای در حال رشد" ، "تقسيم بندی اقتصادی و جمعيتی در کشورهای توسعه يافته" و غيره) ... تجربه ها ، ديده ها و شنيده ها هم کم و بيش اونها را تاييد می کنه اما سعی شده مبنای منطقی نوشته نباشه ... البته کل نوشته هم خنثی و بدون جهت گيری نوشته نشده: ... اکيدا و شديدا ، به عنوان يک آدم متوسط ، به تمام آدمهای متوسط ديگه ، برای شروع و پيشرفت ، زندگی در کشورهای "متوسط" را توصيه می کنم ... و اکيدا و شديدا شروع مهاجرت از يک کشور پيشرفته را مضر می بينم ...

    ... اکيدا و شديدا ...


  • 19
    مهر
    1384



     

  • "... با اين که قبلا هم مهمون داشتم ، اما اين دفعه احساس خيلی خوبی بود .... باربکيو در جايی که اسمش هست حياط خونه تو ... شام دور ميزی که اسمش هست شام و ميز خونه تو ...

    جالبه که هنوز هم لذتهای زيادی هست که آدم تجربه شون نکرده ... ..."


  • 16
    مهر
    1384



     

  • آب گوجه فرنگی ، نوشيدنی رسمی ايالت اوهايو امريکاست. (منبع: اساسنامه ايالت اوهايو)


  • 14
    مهر
    1384



     

    ... از Gmail Chat های روزانه: ...


    bebin .. chize ziadi nemitoonam begam ... faghat be onvane kasi ke shabihe hamin mogheyiati ke to boodi boode, mitoonam begam kalameye e "trade-off" ro faramoosh nakon..... taghriban az in noghteye zedegit be ba'd hich tasmimi too zendegit nist ke ye trade-off i toosh nabashe o ye chizi ro fadaaye ye chize kardan o nadashte bashe ... az in be ba'd too har concept i ke fekresho bekoni in baahaat khaahad bood ... khoshi, javooni, pishraft, entezar, mohajerat, ... mitoonam baraat az kasi ta'rif konam ke be dalile hamin trade-off, 2 saal e az lezzate hatta yek booseye aasheghaane mahroome .... be dalile hamin trade-off, hanooz be zendegi too jaayi doortar az 1 sa'atie jaayi ke bozorog shode nemitoone fek kone ... ya be dalile hamin "trade-off" 1000 joor kaare digeyi ro ham 1000 joor dige anjaam mide ....


    13
    مهر
    1384



     

  • چند تا آمار دانشگاهی: ... تعداد کل دانشجويان جهان حدود 80 ميليون نفره ... دانشگاه آکسفورد 909 سال پيش تاسيس شده! ... دانشگاه رم 180 هزار ، دانشگاه ملی مکزيک 200 هزار و دانشگاه Anadolu ترکيه 530,000 دانشجو دارند! ... (منبع)


  • 12
    مهر
    1384



     

  • "... مهمون ... Buddha Bar ... GITEX... Nancy Ajram ... ... ... "


  • 10
    مهر
    1384



    © 2001 - 2010