فرض کن توی تاکسی نشستی و ناگهان راديو شروع می کنه به پخش کردن موزيک مورد علاقه ات … چه حالی می شی؟ ... شايد خودت اون موزيک را توی خونه ، روی کامپيوتر داشته باشی اما شنيدن اون موزيک وقتی که انتظارش را نداری دهها برابر اينکه خودت اون را برای گوش دادن انتخاب کرده باشی صفا داره … بيا اسم تفاوت اين دو حالت را بگذاريم Pull و Push ... اولی (pull) برای وقتی که خودت به دنبال چيزی می ری ، و Push برای وقتی که اون چيز به سراغ تو مياد ... وقتی همه اتفاقهای دنيا را به صورت Push و Pull ببينی چيزهای بسيار جالبی دستگيرت می شه ...
البته اين بحث Push و Pull در مباحث دنيای Information مفاهيم کاملا جا افتاده ای هستند: مثلا يکی از تفاوتهای مهم اينترنت و تلويزيون دقيقا همين بحث چگونگی دستيابی به مطالب اونهاست: در اينترنت تو اطلاعات را به دلخواه خودت Pull و انتخاب می کنی اما در تلويزيون اين اطلاعات به تو Push می شه و قدرت انتخاب چندانی نداری ... يا مثلا email يک تکنولوژی Pull محسوب می شه: تو هر موقع بخواهی اون را چک می کنی ... اما در مقابل sms يک تکنولوژی push به حساب می آد: بخواهی يا نخواهی sms به تلفن همراهت می رسه ...
اما نکته ی که در اين مدت بهش رسيدم اينه که اين تئوری Push و Pull به طرز جالبی يکی از تفاوتهای مهم رفتاری ايرانيان داخل و خارج ايران را توضيح می ده ... ببين ... شايد در اطرافيانت هم ديده باشی که تا وقتی کسی در داخل ايران زندگی می کنه ترجيح می ده فکر و ذکرش را خيلی درگير مسائل داخل نکنه ... اما به محض اينکه از ايران مدتی دور می شه انگار دوست داره تمام مدت به ايران فکر کنه ( سياسی ها به سياستش ، فرهنگی ها به فرهنگش ، قديمی ها به خاطراتش ) ... حتی دقت کرده باشی می بينی در خيلی موارد ايرانيهای اونور آب از ايرانيهای داخل بيشتر برای فرهنگ و سياست ايران احساس دلسوزی می کنند ... تئوری push و pull دليلش را می تونه توجيه کنه: اطلاعات و درگيريهای ذهنی هر فرد احتياج به balance بودن دارند. ايرونی داخل ايران که از صبح تا شب (در تاکسی و اداره و مهمونی و غيره) در معرض push اطلاعات مربوط به جامعه ايران قرار داره ترجيح مي ده زمان استراحت يا مطالعه خودش را به pull اطلاعات از يک جامعه و فرهنگ ديگه اختصاص بده ... و بر عکس اون مهاجر دور دست احساس می کنه از ايران به شدت دور شده و شديدا عطش داره تا از ايران خبری به دست بياره ... (چند بار شده با اشتياق پرسيدید آخه ايرون چه خبره؟؟؟ و جواب شنيديد که بابا ... مثل هميشه است .... چرا انقدر می پرسی؟؟؟) ... اگر بازهم فکر کنيد نتايج جالبتری هم می شه گرفت ... مثلا دقت که کرده باشد می بينيد Pull ای های خارج نشين معمولا در مورد سياست ايران "احساس" اشتباهی دارند (مثلا 18 تير را خيلی جدی می گيرند) اما به دليل pull و پيگيری دقيقشون از مسائل ايران دارای "تحليل" دقيقتری هستند (مثلا در مورد مسائل انتخابات) ....
اما حالا جدای از سياست ، کلا در معرض push قرار گرفتن راه بهتری برای دسترسی به چيزهاست يا pull کردن اونها؟ ... خيلی بستگی به موردش داره ... مثلا همه ما زبان انگليسی را در مدرسه و موسسه زبان و اينور و اونور ياد گرفتيم (به روش pull) اما همه اونها روی هم به اندازه يک سال زندگی و push شدن زبان در يک کشور ديگه ارزش نداره ... يا مثلا واضحه که دنبال کردن اخبار و تحليل (سياسی ، علمی ، اقتصادی ، ... هر چی ) از يک منبع نوع pull مثل اينترنت مفيد تر ار منابع push مثل تلويزيونه ... يا مثلا lifestyle يک مساله کاملا push محسوب می شه ....
اين Push و Pull زندگی خيلی ها را تغيير داده ... (چند نفر را می شناسيد که عاشق يک رشته دانشگاهی بوده اند اما به محض شروع دچار سرخوردگی شده اند؟ مدتها به خارج فکر می کردند اما به محض رسيدن به اونجا تمام فکر و ذکرشون ايران شده؟) ... دنبال کردن خيلی چيزها به صورت pull هيجان انگيزه اما به محض اينکه به push تبديل می شه (رشته ، محل زندگی) زندگی را به هم می ريزه ....
(اما لذت push شدن های ناگهانی از جنس اون موزيک تاکسی اول ماجرا هم يک چيز ديگه است .... )