المپيك داره تموم مي شه و ايران ما با چند تا مدال حاصل امور ماورايي ( رضازاده ) و سنتي ( كشتي گيرها ) به كشور بر مي گرده ... ( اين جريان تاكيد مديريت ورزش ما روي امور ماورايي (ابالفضل ‚ قرآن ‚ نگاه و تشكر از آسمان و غيره ) در مقابل امور غير ماورايي ( ثمره n سال سرمايه گزاري به ارزش x و y بار اردو در z كشور ) نكته خيلي جالبيه ... درسته كه به لحاظ شخصي امور ماورايي و غير ماورايي مي تونند در طول هم باشند اما اينكه شما به عنوان مديريت امور دسته دوم ‚ فقط و فقط روي امور دسته اول پا فشاري كني پارادوكس عجيبيه ) ....
رده بندي كشورها در المپيك باعث مي شه خيلي سريع به فكر مقايسه كشور خودت با بقيه كشورها بيفتي و جالب اينه كه نشون مي ده نه تنها كم و بيش « نسبت » عقب افتادگي ورزشيت مثل عقب افتادگي اقتصادي و سياسي و فرهنگي ات مي مونه بلكه « دلايل » عقب افتادگي ورزشي ات هم مشابه همون دلايل عقب افتادگي در بقيه است: احساس مي كني حق داري راجع به رنگ لباس كشورت در افتتاحيه نظر داشته باشي ‚ راجع به اينكه كي حق داره با كي بازي كنه نظر داشته باشي ‚ راجع به اينكه ورزشكارهات حق دارند در افتتاحيه بخندند يا اخم كنند نظر داشته باشي ... اما درسته كه « نسبت » و « دلايل » عقب افتادگي ورزشيمون مثل بقيه اموراتمونه ‚ اما بيايد يك بار « راه حل » ديگه اي را براي اين عقب افتادگي جستجو كنيم: درسته كه حق اظهار نظر داريم ‚ اما اين حق اظهار نظر به جاي اينكه از جاهاي مشكل و دوري مثل انقلاب فرانسه و اعلاميه حقوق بشر و اينها بياد از جاي ساده تري مي آد: اون ورزشكار با پول پدر يا پدر بزرگش در المپيك شركت نكرده ‚ دولت هم با پول پدر يا پدربزرگش خرج اردو و جايزه هاي چند صد ميليون توماني را نمي ده. اگر مثل اون دويست و خورده اي كشور ديگه دنيا ورزشكارانمون را با پول توي جيبمون ( ماليات ) به جاي پول نفت به المپيك فرستاده بوديم بهتر درك مي كرديم كه چگونه بايد انتقاد و پيشرفت كنيم ...
اما اينكه نفت عزيز و كثيف سالهاي سال با ما خواهد بود دليل نمي شه پيشرفت را تعطيل شده بدونيم. از وقتي « اصلاحات مستقيم » يعني گير دادن صريح به حكومت توسط جامعه مدني و بخشي از خود حكومت متوقف شد ‚ دو ايده جايگزين مطرح شد: « اصلاحات مستقيم تر » مثل تغيير قانون اساسي يا حمله خارجي ( كه با توجه به شرايط موجود كمي خيالي به نظر مي رسه ) و « اصلاحات غير مستقيم » ... در اين زمينه شايد كاري را كه « سازندگي ها » در ايران دهه 70 با Education كردند ‚ اصلاحاتي ها مي توانستند در دهه 80 با Communications انجام بدهند: همون جور كه گسترش همه جوره دانشگاهها ( آزاد و سراسري ) باعث تغييرات مهمي در نگرشهاي مردم و جابجايي مرجع نخبگان و اينها شد ‚ گسترش ارتباطات ( يك Broadband سراسري ارزان كه به لحاظ فني و سياسي انجام شدني بود ‚ مثل پوشش 70 درصدي Broadband در كره جنوبي ) مي تونست خيلي از مشكلاتي كه امروزه اصلاح طلبان با اون درگيرند ( آزادي مطبوعات ‚ تلويزيون خصوصي ‚ مشكلات اجتماعي و ...) را هموارتر كنه.
« ماليات » و « نفت » ... هر موقع از چيزي خيلي عصباني بودي اين دو كلمه را در كنار هم بگذار ... كمي آروم مي شي ...